طنز انتقادی:

به نظر ما یکی از بهترین راه‌های برون رفت از این معضل خطرناک اجتماعی این است که قالب امر به معروف و نهی از منکر را تغییر دهیم و در لباس طنز آن را به نمایش بگذاریم.

«طنز انتقادی» بهترین روش برای درمان این بیماری اجتماعی است. اگر تذکرات قالبی پیدا کرد که بتواند درد انتقاد را بگیرد می‌توان به آن جامه عمل پوشاند. طنز عنصری است که به خاطر شیرینی‌اش می‌تواند پادزهر و مصلح خوبی برای انتقاد باشد.


طنز انتقادی برآیندی است از تعارض دو خُرده سیستم اسلامی:

۱- یکی از سیستم‌های اجتماعی که برای حفظ بقاء جامعه و تمامی فرایض الهی لازم است و به وسیلة‌ آن امور دیگر در جریان هستند، سیستم امر به معروف و نهی از منکر است.

در یک جامعه اگر خرده سیستم‌های اجتماعی فعال نباشند جامعه از هم خواهد پاشید پس لازم یک نظام اجتماعی طراحی شود که بر عملکرد آنها نظارت داشته باشد.

در اسلام کنار تمامی قوانین و دستوراتی که در جامعه هست مثل نماز و روزه و کمک به مستمندان و نیازمندان و نیز دستوراتی مثل رعایت کردن ظواهر اسلامی و امور دیگر وجود دارد. برای اینکه اینها در جای خود ترک نشوند و در مقابل خیلی از منکرات دیگر مثل غیبت، تهمت، دزدی و خیلی از چیزهایی که می‌تواند یک نظام اجتماعی را مختل کند، برای اینکه اینها نیز ترک شوند، نیازمند یک سیستم نظارتی هستیم.

این نظام نظارتی در فضای کلان جامعه قابل ایجاد است که به آن نیروی انتظامی گفته می‌شود و کارش مبارزه با جرایم بزرگ اجتماعی است.

اما در سطح خرد نمی‌شود به خاطر یک غیبت به پلیس زنگ زد و مجرم را روانه زندان کرد. در اینجا جامعه باید یک نظام خود کنترل داشته باشد. به این نظام خود کنترلی اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر گویند. گرچه در فضای کلان هم لازم است ولی در نظام‌های خرد بیشتر لازم است.

این خرده سیستم اگر تعطیل شود رنگ فضایل و رذایل جامعه رنگ عوض می‌کنند و کم‌کم جایشان برعکس می‌شود و فضای رقابت بر سر جرم و جنایت شکل می‌گیرد. لذا حفظ این نظام خیلی واجب است.

شیخ انصاری در مکاسب محرمه گرچه بودن در دستگاه حاکمان ظلم را گناه می‌داند ولی برای تعطیل نشدن امر به معروف و نهی از منکر اجازه می‌دهند به دستگاه ظلم و جور ورود پیدا کنیم.

۲- خرده سیستم دیگری که لازم است رعایت شود بحث مدیریت احساس مخاطب است.

در قوانین اجتماعی اسلام دل شکستن مؤمن روا نمی‌باشد و برای اینکه دلی رانشکنیم باید حد اکثر توان خود را مبذول داریم.

اما این قانون با امر به معروف و نهی از منکر در مقام تعارض دارند، چون معمولا در فضای انتقاد مردم مقاومت می‌کنند و گاهی ناراحت می‌شوند و احساساتشان جریحه دار می شود ولی این باعث نمی شود که این فریضه ترک شود ولی چه کنیم که غالباً باعث دلشکستگی می شود.

راه حلش را امام صادق ع به ما داده‌اند و برای اینکه چنین اتفاقی در جوامع خرد و کلان اتفاق نیفتد فرموده‌اند:

            «أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى‏ عُیُوبِی‏ إِلَیَ»[1]

بهترین برادران دینی من برای من کسی است که عیب‌های من به من مانند یک هدیه به من بدهد.

انسان در هدیه گرفتن اصلا ناراحت نمیشود بلکه بسیار خوشحال هم می شود. حال چطور می شود سیاهی یک عمل بد را با کادو کردن بر طرف کنیم؟ چه کار کنیم که انتقاد ما نه تنها وجهۀ او را خراب نکند بلکه او را شاداب کند؟

این همان طنز انتقادی است که برآیندی از تعارض بین خرده سیستم امر به معروف و خرده سیستم مدیریت احساس. اگر ما امر به معروف و نهی از منکر را به این روش بیان کنیم یعنی طوری بیان کنیم که به او برنخورد، می‌توانیم به دیگران خدمت کنیم.

رهبر معظم انقلاب در اهمیت طنز می‌فرمایند:

«طنز سخنی جدی و تفهیم حقیقت، بدون تلخی و با لعاب نازک اندیشی، نازک گویی، ظریف کاری و لطیف پردازی است و با مقولة فکاهی و مطایبه متفاوت است و این امر باید در موضوعات گوناگون مورد توجه قرار گیرد.»[2]

یحیی آرین پور در باره هویت طنز می آورد: «آن نوع ادبی که در السنه غربی  satire نامیده می شود و در زبان فارسی طنز اصطلاح شده، عبارت از روش ویژه ای در نویسندگی است که ضمن دادن تصویر هجو آمیز از جهات زشت و منفی و ناجور زندگی، معایب و مفاسد جامعه و حقایق تلخ اجتماعی را به صورتی اغراق آمیز، یعنی زشت‌تر و بدترکیب‌تر از آنچه هست نمایش می دهد، تا صفات و مشخصات آنها روشن‌تر و نمایان‌تر جلوه کند و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه یک زندگی عالی و مأمول آشکار گردد. بدین ترتیب قلم طنز نویس با هر چه که مرده و کهنه و واپس مانده است و با هر چه که زندگی را از ترقی و   پیشرفت باز میدارد، بی گذشت و اغماض مبارزه می کند.»[3]

طنز انتقادی در آرمان شهر افلاطون

افلاطون در کتاب قوانین  lawsدرباره مناظره می آورد که کسی که می خواهد در باره اختلاف نظر با دیگری مناظره کند باید با مهربانی و استدلال و بی آنکه سخن زشتی بر زبان آورد، او را متقاعد کند. او میگوید کسانی که با دشنام می خواهند بر دیگران چیره شوند خود پیش از دیگران در آتش خود ساخته می سوزند. «این گونه کسان عادت دارند بر اینکه در اثنای نزاع، مخالفان را ریشخند کنند و در انظار سبک و مضحک جلوه دهند بی خبر از آنکه این عادت روحشان را از اندیشه های جدی گریزان می سازد و توانائی توجه به عالم بالاتر را از آن می گیرد.»[4]

بعد ایشان این بحث را پیگیری می کنند که آیا نباید شاعران کمدی نویس را آزاد بگذاریم تا هر چه را می خواهند در انظار عمومی سبک جلوه دهند؟ البته به شرط اینکه با خشم و هیجان توام نباشد. به عبارتی دیگر آیا بین ریشخند جدی و ریشخندی که از روی مزاح است نباید فرق گذاشت؟

سپس برای فرق بین این دو دسته قانونی وضع می کنند که: «شاعران کمدی پرداز و هجا گوی و غزلسرا حق ندارند در اثنای مسابقه ای با سخن یا تصویر چه شوخی چه جدی- یکی ا زشهروندان را مضحک جلوه دهند. اگر شاعری از این قانون سربپیچد داوران مسابقه موظفند او را همان روز از کشور برهانند یا به پرداخت سه مینه جریمه نقدی محکوم سازند.... ولی شاعرانی که پیش از این به آنان اجازه داده ایم اشعار ریشخند آمیز بنویسند، اگر در حال خشم و برای حمله بر مخالفان خود از این حربه استفاده نکنند، کیفر نخواهند دید. تشخیص اینکه کدام شعر خلاف این قانون است و کدام نه، با کسانی است که نظارت بر امور تربیتی تمام جامعه را به عهده دارند. و هر شعری که آنان خلاف این قانون بدانند، شاعر نه حق دارد خود بخواند و نه به کس دیگر، چه آزاد چه بنده- بیاموزد و گرنه به عنوان متخطی از قانون تعقیب خواهد شد.»[5]

تجلی عشق در طنز متعهد

عشق حقیقی ریشه در عهد الست دارد و مژدة خدایی شدن دهد و بنیاد جان آباد کند ولی غضب ریشه در اولین دعوای عالم دارد، خطر نفوذ شیطان را تذکر دهد ولی با این وجود پاکبان مملکت جان از اغیار است.

هنر حقیقی و طنز واقعی، نیز مظهر جمال و جلال الهی است، با دستی پیش می‌کشد و با پا پس می‌زند. چالش‌های اجتماعی را در قالب جمال نشان ‌می‌دهد ولی در نهان‌خانة خود جلالی نسبت به ظلم و ستم دارد.

هنر واقعی و طنز انتقادی، دو بُعد دارد، مشکلات اجتماعی را در قالبی رنگین و شیرین به تصویر می‌کشد ولی درون آن کاملاً جدی و عبوس است. در بُعد روئین تخیّل و مجاز را به رخ می‌کشد و در لایة نهان حقیقت و واقعیت را، لب را میخنداند ولی قلب را میگریاند.

«طنّاز متعهد» گرچه در ظاهر میخندد و میخنداند ولی از درون افسری است حق ستان، برای پایمال نشدن حق قیام کرده حق ستانی می کند ولی عشق و محبتش مانع از دل آزاری دیگری است. او آبرو را حفظ میکند ولی آب غیرت را به جوش می آورد.

مباحث هنری مخصوصاً طنز انتقادی دارای دو لایه هستند، لایه‌ای شیرین و دلچسب و لایه‌ای تلخ و انتقادی؛ رویه‌ای زیبا و دل‌آرا و زیره‌ای خشن و جدی. چون انتقاد باعث عکس العمل می‌شود و کمی دردآور است لذا با کمک طنز و تخیل تلخی انتقاد را تا حدودی پوشش می‌دهیم.

تجلی عشق در طنز متعهد این است که، سوزندگی را کمتر ولی سازندگی را بیشتر می‌کنند. نقشش در عالم مادری است، با عشق دعوا میکند و با مهر در آغوش میکشد، در اوج اخم، خنده اش پا برجاست. مانند باران بهاری شلاق میزند تا برویاند و آباد کند.




[1] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بیروت)، ج‏71 ؛ ص282، ح ۴، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

[2] منشور رسانه، ص ۴۳۰.

[3]  از صبا تا نیما، ج 2، ص 36.

[4] مجموعه اثار افلاطون. ترجمه حسن لطفی، ج 4، ص 2407، 11/935.

[5] مجموعه اثار افلاطون. ترجمه حسن لطفی، ج 4، ص 2407 و 2408، 11/935 و 11/936.

[6] از صبا تا نیما، ج 2، ص 39.