تجلی عشق در طنز متعهد
عشق حقیقی ریشه در عهد الست دارد و مژدة خدایی شدن دهد و بنیاد جان آباد کند ولی غضب ریشه در اولین دعوای عالم دارد، خطر نفوذ شیطان را تذکر دهد ولی با این وجود پاکبان مملکت جان از اغیار است.
هنر حقیقی و طنز واقعی، نیز مظهر جمال و جلال الهی است، با دستی پیش میکشد و با پا پس میزند. چالشهای اجتماعی را در قالب جمال نشان میدهد ولی در نهانخانة خود جلالی نسبت به ظلم و ستم دارد.
هنر واقعی و طنز انتقادی، دو بُعد دارد، مشکلات اجتماعی را در قالبی رنگین و شیرین به تصویر میکشد ولی درون آن کاملاً جدی و عبوس است. در بُعد روئین تخیّل و مجاز را به رخ میکشد و در لایة نهان حقیقت و واقعیت را، لب را میخنداند ولی قلب را میگریاند.
«طنّاز متعهد» گرچه در ظاهر میخندد و میخنداند ولی از درون افسری است حق ستان، برای پایمال نشدن حق قیام کرده حق ستانی می کند ولی عشق و محبتش مانع از دل آزاری دیگری است. او آبرو را حفظ میکند ولی آب غیرت را به جوش می آورد.
مباحث هنری مخصوصاً طنز انتقادی دارای دو لایه هستند، لایهای شیرین و دلچسب و لایهای تلخ و انتقادی؛ رویهای زیبا و دلآرا و زیرهای خشن و جدی. چون انتقاد باعث عکس العمل میشود و کمی دردآور است لذا با کمک طنز و تخیل تلخی انتقاد را تا حدودی پوشش میدهیم.
تجلی عشق در طنز متعهد این است که، سوزندگی را کمتر ولی سازندگی را بیشتر میکنند. نقشش در عالم مادری است، با عشق دعوا میکند و با مهر در آغوش میکشد، در اوج اخم، خنده اش پا برجاست. مانند باران بهاری شلاق میزند تا برویاند و آباد کند.