آیرونی و تفاوت آن با طنز و صنایع بلاغی مشابه

 

 

  

چکیده

 

 

آیرونی (Irony (اصطلاحی ادبی است که معاصران کوشیدهاند آن را بـه کلمـاتی

 

 

نظیر طنـز، طعنـه، کنایـه، کنایـة طنزآمیـز، تهکّـم، تجاهـلالعـارف، اسـتهزاء،

 

 

 وارونهگویی، پنهانسازی و ... ترجمه کنند، اما در این مقالـه خواهیـد دیـد کـه

 

 

هرکدام از این واژهها فقط بخشی از مفهوم آیرونی را در نظر مخاطب میآورد.

 

 

این مقاله بر آن است تا تفاوت آیرونی را با طنز، طعنه ، کنایه و صنایع بـدیعی و

 

 

بلاغی مشابه با آیرونی توضیح دهد. طنز یکی از انواع ادبـی اسـت کـه بـا انـواع

 

 

دیگری مثل هزل، هجو، کمدی و شوخطبعـی و فکاهیـات مـشابهتهـایی دارد؛

 

 

برای تعریف اصطلاح طنز ناگزیر به معرفی اجمالی ایـن اصـطلاحات شـده و در

 

 

ادامه تفاوت بنیادی طنز و آیرونی را شرح دادهایم. سپس به شـناخت آیرونـی و

 

 

انواع گوناگون آن پرداختهایم و برای شناخت تفاوت آن با اصـطلاحات بـدیعی و

 

 

بلاغی مشابه، بهسراغ علوم بدیع، بیان و معانی رفته، صنایع مشابه بـا آیرونـی را

 

 

استخراج و معرفی کرده و تفاوت هرکدام را با آیرونی توضیح داده ایم. در پایـان،

 

 

نگارنده بههمراه خواننده بـه شـناخت نـسبتاً خـوبی از آیرونـی مـی رسـد، زیـرا

 

 

شناخت هر اصطلاح و مفهومی در گرو شناخت تفاوت آن مفهـوم بـا مفـاهیم و

 

 

اصطلاحات مشابه است و برپایة این بررسی آیرونی را نمیتوان به طنز، طعنـه و

 

 

کنایه ترجمه کرد.

 

 

 

کلیدواژه ها: آیرونی، طنز، طعنه، انواع ادبی، صنایع ادبی

 

 

                                                           

 

 

 

 

 

مقدمه

 

 

آیرونی یکی از اصطلاحات ادبی است که هنوز آنطور که باید و شـاید در ایـران شـناخته

 

 

نشدهاست. محققان و استادان بسیاری در حیطة ادبیات فارسی و نقد ادبـی کوشـیدهانـد تـا

 

 

این واژة انگلیسی را به تعابیر و اصطلاحات گوناگونی از جملـه طنـز، طعنـه، کنایـه، کنایـة

 

 

طنزآمیز، تهکّم، تجاهلالعارف، استهزاء، تمسخر، وارونهگویی، برعکس گویی، پنهـان سـازی و

 

 

... ترجمه کنند، اما هرکدام از این واژهها فقط بخشی از مفهوم آیرونـی را در نظـر مخاطـب

 

 

میآورد. این مقاله میکوشد تا با شناخت نسبتاً دقیق آیرونی، نه تنها آیرونـی و انـواع آن را

 

 

معرفی کند، بلکه تفـاوت آن را بـا دیگـر واژه هـا و اصـطلاحات نزدیـک بـه مفهـوم آیرونـی

 

 

مشخص گرداند.

 

 

از آنجا که مفهوم طنز، بهخودی خود، مفهومی بسیار گسترده اسـت و بـرای شـناخت آن

 

 

باید مقولات مشابه از جمله هجو، هزل و مطایبه بررسی شود، ابتدا به شناخت اص طلاح طنز

 

 

و مقولات مشابه آن میپردازیم و سپس آیرونی، انواع آن و اصطلاحات بلاغـی مـشابه آن را

 

 

بررسی خواهیم کرد.

 

 

طنز (satire (

 

 

«طنز» در لغت، واژهای عربـی و بـهمعنـای تمـسخر و اسـتهزاء اسـت (داد، 1382 :339؛

 

 

حرّی، 1387 :59(؛ اما در اصطلاحات ادبی در سالیان اخیر بیشتر معادلی بـرای واژة satire

 

 

انگلیسی دانسته شدهاست و ما نیز در این مقاله «طنز» را معادل satire گرفتهایم. طنـز در

 

 

اصطلاح ادبی، کلامی است که به طور غیـر مـستقیم و بـا لحنـی تمـسخرآمیز از زشـتی هـا،

 

 

مفاسد و معایب شخص، گروه، جامعه یا ملت خاصی انتقـاد مـی کنـد و هرچنـد خواننـده را

 

 

میخنداند، اما قصد آن اصلاح و تزکیه است. به تعبیر آبرامز، خنده سلاح طنز بـرای اصـلاح

 

 

معایب و مفاسد است (277: 1999, Abrams .(طنز در ادبیات به دو گونه ظـاهر مـی شـود:

 

 

نخست بهعنوان صنعتی بلاغی و عنصری اتفاقی در جایجای اثـر و دیگـر بـهعنـوان نـوعی

 

 

ادبی که در کل متن حضور دارد (چنـاری، 1384 :40؛ 278: 1999, Abrams .(در ادبیـات

 

 

سنتی قرون متقدم بیشتر با نوع اول طنز مواجهیم؛ نمونههـایی از طنـز بلاغـی و اتفـاقی را

 

 

میتوان در آثار سعدی، مولوی، سنایی، عطار، حافظ و ... دید. اما نوع دوم، یعنی طنزی کـه

 

 

ژانر و نوع ادبی است بیشتر در ادبیات مشروطه و پس از آن به ظهور رسید. البته در ادبیـات

 

 

کهن فارسی چند مورد استثناء هم میتوان یافت که جزو طنز از نوع ادبـی آن هـستند کـه

 

 

آیرونی و تفاوت آن با طنز و صنایع بلاغی مشابه / زهرا بهرهمند 11

 

 

کلیات ( عبید زاکـانی اخـلاق الاشـراف، مـوش و گربـه و ...) و حکایـات ملانـصرالدین از آن

 

 

جملهاند. دهخدا، نسیم شمال، ایرج میرزا، عمران صلاحی و کیومرث صـابری از طنزپـردازان

 

 

مشهور مشروطه و معاصر هستند.

 

 

آنچه که در ادبیات کهـن فارسـی بیـشتر حـضور دارد و بـه مفهـوم طنـز نزدیـک اسـت ،

 

 

مفاهیمی مثل هزل، هجو یا مطایبه و فکاهیـات هـستندکه بـرای شـناخت بیـشتر طنـز در

 

 

ادبیات فارسی باید آنها را بهخوبی شناخت و به تفاوت آنها با طنز پی برد.

 

 

هزل ( facetiousness (

 

 

هزل ضد جد است و در لغت بهمعنای بیهودگی و لاغرگردانیدن کسی آمده اسـت، امـا در

 

 

اصطلاح ادبی گونهای از کلام است که قصد آن خنده، خوشباشـی و سـرگرمی اسـت و نـه

 

 

انتقاد. هزل گاهی بهصورت رکیک و غیر اخلاقی بیان میشود: «هزل گذشته از شوخطبعـی

 

 

و خندیدن و خندانیدن و گفتن و نوشتن سخنانی مقابـل پنـد و حکمـت و مطالـب جـدی،

 

 

بهمعنای خلاعت و گفتن و نوشتن سخنانی بوده و هست که معمولاً شـرمآور اسـت و در آن

 

 

اندامهای جنسی زن و مرد و پیر و جوان یاد شده است» (حلبی، 1364 :29 (و «در ادبیـات

 

 

فارسی اکثر «هزلیاتِ» شعرا اشعاری هستند که به مطایبه و شوخی دربارة مـسائل جنـسی

 

 

گفته شدهاند» (جوادی، 1384 :14 .(

 

 

اگر بر مصادیق و تعاریف هزل در کتب مختلف نگاهی بیندازیم ، میبینیم که در هـزل بـا

 

 

دو معنای اساسی مواجهیم: «یکی آثاری که برمبنای شوخیهـا و سـخنان بیهـوده و گـزاف

 

 

شکل گرفتهاند و دیگـر، نوشـتههـایی کـه پـا بـه درون حـریم هـای ممنوعـه مـیگذارنـد و

 

 

حرمتهای اجتماع را بهباد استهزاء میگیرند» (حرّی، 1387 :34 .(

 

 

 (lampoon, ridicule ) هجو

 

 

هجــو در لغــت «بــه معنــای عیــبکــردن و برشــمردن عیــب و ناســزاگویی» (حــرّی،

 

 

1387 :35 (است و در اصطلاح ادبی گونـهای از کـلام اسـت کـه صـراحتاً عیـوب کـسی را

 

 

برمیشمرد و در این راه، از دشنام و ناسـزاگویی هـم رویگـردان نیـست . در هجـو، بـرخلاف

 

 

هزل، با خنده رو هب رو نیستیم، بلکه با نیشخند و زهرخند مواجهیم. کـلام هجـو تنـد و تیـز،

 

 

صریح و کوبنده است و سعی در تخریب شخص هجوشده دارد؛ پـس هجـو در مقابـل مـدح

 

 

است.

 

 

12 فصلنامه زبان و ادب پارسی ة، شمار 45 ،پاییز 1389

 

 

 

 

 

در کتاب انواع ادبی ذکر شده است کـه شـیوههـا و انـواع ادبـی در ادبیـات سـنتیِ زبـان

 

 

فارسی شامل نسیب و تشبیب، مفاخره، حماسه، مـدح، رثـا، هجـا، اعتـذار، شـکوی، وصـف،

 

 

حکمت و اخلاق میشده که از این میان، سه نوع غزل، مدح و هجا از بقیه مهمتر بوده اسـت

 

 

(شمیسا، 1383 الف: 55 .(علاوهبراین، در این کتاب، هجو و هجا بـه دو معنـا گرفتـه شـده

 

 

است: «یکی به معنای ژرفساختی آن که بنیـاد همـة انـواعی اسـت کـه در آن قهرمـان یـا

 

 

موضـوع را فروتـر از آنچـه هـست، نـشان مـیدهنـد و نـسبت بـه او نظـر خوشـی ندارنـد.

 

 

بدینترتیب، طنز و پارودی و شهرآشوب را از فـروع و اقـسام هجـو شـمرده ایـم و دیگـر در

 

 

معنای اصطلاحی که نوعی شعر است که در آن به مذمت کسی بپردازند و از او بد بگوینـد »

 

 

 (شمیسا، 1383 الف: 244 .(

 

 

پس باید گفت که در ادبیات سنتیِ زبان فارسی، قهرمان یا موضوع در مدح، فراتر از آنچه

 

 

هست و در هجو، فروتر از آنچه هست نشان دادهمیشود. دستة دوم ادب هجایی را تـشکیل

 

 

میدهد که طنز، پارودی، شهرآشوب و نیز هجو از اقسام آن هستند.

 

 

شوخطبعی و فکاهیات (humor (

 

 

هرگونه عاملی که ما را به خنده وادارد، جزو نوع کلی شوخطبعـی یـا فکاهیـات محـسوب

 

 

میشود که میتواند کلامی یا نمایشی باشد. در نوع کلامی با انواعی مثل طنز، هجو، هـزل،

 

 

لطیفــه (joke ،(بذلــه (wit ،(حکایــات کوتــاه خنــده دار (anecdote (و نقیــضه (parody(

 

 

مواجهیم و در نوع نمایشی با کمدی و انواع مختلف آن . در حقیقت شوخطبعـی دربردارنـدة

 

 

طنز، هجو، هزل و کمدی است که ما در این مقاله به آن ها میپردازیم و آیرونی تنهـا یکـی

 

 

از صنایع بلاغی و ابزار کلام است که در طنز و شوخ طبعـی و همچنـین در تـراژدی و انـواع

 

 

دیگر ادبی به کار میرود. اما باید گفت، تفاوت زیرمجموعههای مشابه بذله، فکاهـه، جـوک و

 

 

حکایات کوتاه خندهدار با هجو، هزل و طنز یکی در کوتاهی و بلندی آن هاست و دیگری در

 

 

مقاصد آنها. اگر هرزگی و لودگی پیشه کند به هزل، اگر عیبجویی کند و دشنام بدهـد بـه

 

 

هجو و اگر به طرح مسائل جدی بپـردازد و بـه قـصد اصـلاح انتقـاد کنـد بـه طنـز نزدیـک

 

 

میشود که در اینصورت با خنده فقط بهخاطر خنده سروکار نداریم، بلکه با خنده ای از سر

 

 

درد و بهعبارتی با ریشخندی مواجهیم که مقاصد اصلاحطلبانه در سـر مـیپرورانـد (حـرّی،

 

 

 .(33 :1387

 

 

نکتة دیگر در اینجا، واژة هزل است که در ادبیات سنتی ما گاهی بـهمعنـای شـوخطبعـی

 

 

به کار میرفته و سخنی که ضد جد باشد. چنانکه عبید زاکـانی در دیباچـة رسـالة دلگـشا

 

 

میگوید: «فضیلت نطق که شرف انسان بدو منوط است بر دو وجه است : یکی جدو دیگری

 

 

آیرونی و تفاوت آن با طنز و صنایع بلاغی مشابه / زهرا بهرهمند 13

 

 

هزل. و رجحان جدبر هزل مستغنی [از بیـان] اسـت. چنـانکـه جـددایـم موجـب مـلال

 

 

میباشد، هزل دایم نیز باعث استخفاف و کسر عرض میشود ... هزل در سخن، مانند نمـک

 

 

در طعام است» (بهنقل از حرّی، 1387 :37 .(در این بیت سعدی هم هزل بهمعنای ضد جد

 

 

است و نه نوع ادبی خاص:

 

 

به مزاحـ ـت نگف تم این گفتـار ـه زل بگذار و جد از او بردار

 

 

اما هزل در اصطلاح ادبی، گونهای ادبی است که پیش از این به تعریف آن پرداختیم.

 

 

نکتة آخر، عوامل و علل خنده است که گونة شـوخطبعـی را ایجـاد مـیکنـد. مهـمتـرین

 

 

عوامل خنده را میتوان در سه دسـتة کلـی طبقـهبنـدی کـرد: برتـریجـویی؛ رهاسـازی و

 

 

آسودگی؛ عدم تجانس (حرّی، 1387 :40 -39 .(از جمله مصادیق ایجـاد «عـدم تجـانس» -

 

 

که یکی از علتهای خنده است و باعـث شـوخطبعـی و طنـز مـیشـود - در کنـار تـضاد و

 

 

پارادوکس، آیرونی هم میتواند باشد.

 

 

کمدی ( comedy (

 

 

کمدی یکی از انواع ادبیات نمایشی و دربرگیرندة نمایشنامههایی است که مخاطبانش را

 

 

به خنده میاندازد. ارسطو کمدی را تقلید از اطوار و اخلاق زشتی میداند که باعث ریشخند

 

 

و استهزاء شده و از آن گزندی به کسی نمی رسد (حرّی، 1387 :39 .(

 

 

هدف از کمدی، خنده و تفریح است، اما در آن فـیالواقـع مـسائل جـدی در پـردة

 

 

شوخی نموده میشود. در کمدی شخصیت قهرمانان و شکستهایشان بیشتر جنبة

 

 

شوخی و شادی و سرگرمی دارد و معمولاً بیننده بدان توجهی نمی کند. تماشاگر از

 

 

قبل میداند که فاجعة بزرگی اتفاق نخواهـد افتـا ،د بلکـه سـیر حـوادث در جهـت

 

 

کامرانی قهرمان یا قهرمانان است (شمیسا، 1383 الف: 157 .(

 

 

کمدی را بهگونههای مختلفی تقسیم کرده اند، از جملـه: کمـدی قـدیم، کمـدی میانـه و

 

 

کمدی نو. در یونان باستان هم از چنین اقسامی نام بـرده شـده اسـت : کمـدی احـساساتی،

 

 

کمدی دلارته، کمدی رمانتیـک، کمـدی طبـایع، فـارس و کمـدی طنـز . در کمـدی طنـز،

 

 

«کسانی که قوانین اخلاقی و اجتماعی را رعایت نمیکنند، مورد تمسخر واقـع مـیشـوند و

 

 

نویسنده از بینظمیهای اجتماعی انتقاد میکند. پایان اینگونه نمایشنامهها شاد نیـست و

 

 

دغلکارانی که قهرمان کمدی هستند، معمولاً سرنوشت خوبی ندارند» (شمیسا، 1383 الـف:

 

 

 .(158

 

 

14 فصلنامه زبان و ادب پارسی ة، شمار 45 ،پاییز 1389

 

 

 

 

 

تفاوت طنز، هزل، هجو و کمدی

 

 

از آنچه آمد، میتوان اینگونه نتیجه گرفت:

 

 

- طنز انتقاد و استهزاء غیر مستقیم معایب گروه یا جامعـة خاصـی بـهمنظـور اصـلاح

 

 

آنهاست.

 

 

- هجو عیبجویی، استهزاء، بدگویی و گاه دشنام به شخص یا موضـوعی خـاص اسـت

 

 

که صریح و تند و تیز است، غرض شخصی و جنبة تخریبی دارد.

 

 

- هزل شوخیهای نامطبوع، بیپرده و گاهی رکیـک و غیـر اخلاقـی اسـت کـه هـدف

 

 

خاصی بهجز سرگرمی، خنده و تفریح ندارد.

 

 

- کمدی ذاتاً جنبة نمایشی و اجرایی دارد و هدف اصلی آن خنده، تفـریح و سـرگرمی

 

 

است، بهطوریکه به کسی گزندی نمیرساند. اما در طنز، خنده سلاحی برای اصـلاح

 

 

و تزکیه است و نه غایت آن.

 

 

شگردهای طنزپردازی

 

 

با نگاهی دقیقتر در آثار طنزآمیز درمییابیم که شگردهای خاصی در آنها به کار میرود.

 

 

محققانی که در کشور ما در این زمینه کار کردهاند، این شگردها را بـه گونـه هـای متفـاوتی

 

 

طبقه بندی کردهاند. دکتـر علـیاصـغر حلبـی در بخـش سـوم کتـاب مقدمـه ای بـر طنـز و

 

 

شوخطبعی در ایران، این شیوهها را بدینگونه آورده است: تحقیر و در مواردی برهنهکـردن؛

 

 

تشبیه به حیوانات؛ قلب اشیاء و الفاظ (پارودی در این قسمت است)؛ تحامق یا کودن نمایی؛

 

 

خراب کردن سمبلها؛ ستایش اغراقآمیز و نامعقول؛ تهکّم؛ نفرین و دشنام (آیرونـی در ایـن

 

 

قسمت است).

 

 

دکتر حسن جوادی نیز در بخش دوم کتـاب تـاریخ طنـز در ادبیـات ایـران دسـتهبنـدی

 

 

دیگری ارائه کرده است: کوچـک کـردن (اسـتفاده از دنیـای حیوانـات یکـی از مـصادیق آن

 

 

است )، بزرگکردن، تقلید یا نظیرة طنزآمیز (تیپسازی را هم دربرمیگیرد)، طعنه یا کنایـة

 

 

طنزآمیز (irony ،(نقلقول مستقیم.

 

 

با این حـال، ابوالفـضل حـرّی در کتـاب دربـارة طنـز فهرسـت مفـصلتـری در ایـن بـاب

 

 

آورده اســـت: هتـــاکی و دشـــنام گـــویی (invective ،(کاریکاتورســـازی (caricature ،(

 

 

بورلـــسک (مـــضحکه ) / نظیـــره ســـازی (burlesque ،(حماســـة مـــضحک / ســـخرة

 

 

قهرمـانی (epic mock ،(کنایـة طنزآمیـز، هجـو، نقیـضه، برهـان خلـف ad reduetio(

 

 

آیرونی و تفاوت آن با طنز و صنایع بلاغی مشابه / زهرا بهرهمند 15

 

 

(absurdum ،کوچــک ســازی (diminution ،(بــزرگ ســازی (inflation (و تقابــلســازی

 

 

.(juxtaposition)

 

 

همــان طــور کــه مــیبینیــد آیرونــی در هــر ســه فهرســت آمــده اســت. پــس آیرونــی

 

 

یکی از شگردهای ایجاد طنز در اثر ادبی اسـت و البتـه نبایـد دچـار ایـن اشـتباه شـد کـه

 

 

فقــط در طنــز بــهکــار مــیرود. از آیرونــی در انــواع دیگــر ادبــی مثــل تــراژدی، رمــان،

 

 

داستان کوتاه، کمدی و ... نیـز اسـتفاده مـی شـود. آیرونـی یکـی از صـنایع ادبـی و بلاغـی

 

 

است و نباید آن را منحصر به طنز دانست، اما میتـوان گفـت کـه کـاربرد آیرونـی در طنـز

 

 

قابل توجه است. از این گذشته، «آیرونی یکـی از انـواع ادبـی نیـست، بلکـه صـنعتی اسـت

 

 

کــه مــیتوانــد در انــواع ادبــی بــهکــار رود» (106: 1993, Roberts and Krez .(

 

 

البته در فهرستهای بالا شـاهد شـگردهای دیگـری نیـز هـستیم کـه خـود یکـی از انـواع

 

 

ادبی هستند مثل هجو، پارودی، بورلسک و سخرة قهرمانی؛ اما آیرونی تنها، شـگرد اسـت و

 

 

نوع ادبی نیست. علاقهمندان میتواننـد بـرای شـرح و توضـیح شـگردهای طنزپـردازی بـه

 

 

کتاب های یادشده مراجعه کنند. غرض از این مقاله، معرفی و شـرح یکـی از ایـن شـگردها ،

 

 

یعنی آیرونی است: مفهومی که در کشور ما، مخصوصاً بـین دانـشجویان و اسـتادان زبـان و

 

 

ادبیات فارسی، ناشناخته است، چنانکـه اغلـب مفهـوم آیرونـی را بـا مفهـوم طنـز اشـتباه

 

 

میگیرند.

 

 

آیرونی

 

 

در این بخش به معرفی اجمالی آیرونی و انواع آن می پردازیم کـه برگرفتـه از پایـاننامـة

 

 

این جانب است (ر.ک. بهره مند، 1388 :13 -19 ،22 ،29 -37 (.

 

 

آیرونی از اصطلاحات پیچیدة ادبی است و در اغلب موارد، صناعتی بلاغی یا معنایی است.

 

 

اگر به کتب بلاغی انگلیسی زبان مراجعـه کنـیم، عـامتـرین تعریـف آیرونـی گفـتن چیـزی

 

 

بـرعکس آن اسـت (ر.ک . تعریـف کوینتیلیـان از آیرونـی کلامـی: 1: 2004, Colebrook ،(

 

 

امــا بــهواقــع آیرونــی تــضادی میــان بــود و نمــود، یــا بــین تظــاهر و واقعیــت اســت

 

 

(430: 1999, Cuddon ،(بهصورتی که آنچه گفته میشـود بـا معنـایی کـه القـاء مـیشـود

 

 

تضعیف میگردد. به دیگر سخن، آیرونی ناشی از نوعی پیچیدگی حاصل از ابهام کلام اسـت

 

 

که تضادهای درون معنا را گـسترش مـیدهـد و القائـات معنـایی را چنـدوجهی مـی کنـد،

 

 

بهطوری که در یک معنای کلـی شـاهد مجموعـه ای از مفـاهیم و القائـات معنـایی متـضاد

 

 

هستیم.

 

 

16 فصلنامه زبان و ادب پارسی ة، شمار 45 ،پاییز 1389

 

 

 

 

 

ریشة واژة آیرونی

 

 

«آیرونی» اساساً کلمهای یونـانی بـوده کـه در دوران باسـتان در زبـان یونـانی بـه شـکل

 

 

ایرونیــا (Aironeia (تلفــظ مــیشــده اســت. ایرونیــا یکــی از شخــصیتهــای قــراردادی

 

 

(characters stock (در کمـدی قـدیم یونـان باسـتان بـوده کـه معمـولاً در مقابـل یکـی

 

 

دیگـر از شخـصیتهـای قـراردادی بـه نـام آلازونیـا (Alazoneia (قـرار مـیگرفتـه اسـت.

 

 

ایرونیـا معمـولاً شخـصیتی بـسیار بـاهوش و زیـرک بـوده، امـا از موضـع ضـعف در مقابـل

 

 

آلازونیایی قرار میگرفته که معمولاً فردی نـادان اسـت امـا بـا لاف و ادعـا، خـود را بـزرگ

 

 

و مهم نشان مـی هـد. ایرونیـا بـا حاضـرجوابی و زیرکـیِ خـودش کـه زیـرِ ظـاهرِ احمقانـه،

 

 

ترسو و ضعیف او نهفته است، بر آلازونیای به واقـع ابلـه، امـا ظـاهراً لافزن و پرادعـا چیـره

 

 

میشود.

 

 

تئوفراسـتوس (Theophrastus ،(یکـی از شـاگردان ارسـطو، در اثـری جداگانـه بـه نـام

 

 

سـجایا (.C.B 319: Characters The (بـهمعرفـی سـی نـوع شخـصیت قـراردادی پرداختـه

 

 

کــه ایرونیــا و آلازونیــا از آن جملــه انــد (character-stock: Wikipedia» .(او ایرونیــا را

 

 

فـردی گریــزان و محافظـهکـار مــیدانــد کـه خـصومتش را مخفــی کـرده و بـه دوســتی

 

 

تظاهر میکنـد و نیـز اعمـالش را وارونـه جلـوه داده، هرگـز جـواب سرراسـتی نمـی دهـد »

 

 

 .(Muecke, 1970: 15)

 

 

انواع آیرونی

 

 

1 .آیرونی سقراطی (irony Socratic :(این نوع در حقیقـت، یکـی از انـواع مکالمـه و

 

 

مناظره است. مناظره خود نوعی فرعی از انواع ادبی است. می توان بهطور خلاصه گفـت کـه

 

 

آیرونی سقراطی تظاهر جهل برای افشای عیبی در تفکر دیگـری اسـت کـه در آن، گوینـده

 

 

میداند، اما تظاهر به ندانستن میکند و مخاطب هم مدعی دانش است، اما در آخر جهل او

 

 

آشکار میگردد.

 

 

این شیوه را اولینبار سقراط در مکالمات افلاطون بهکـار بـرد. افلاطـون رسـائل بـسیاری

 

 

داشته که تمام آنها بهجز یک یا دو مورد، به شیوة مکالمه بین دو یا چند نفر نوشته شـده

 

 

است. به همین سبب، به آن ها مکالمات افلاطونی میگویند و در همة آنها، سقراط حـضور

 

 

دارد. سقراط، خود، هیچ اثر مکتوبی بهجا نگذاشتهاسـت، امـا افلاطـون تفکـرات و نظریـات

 

 

فلسفی خود را بر زبان او جاری سازد. نکتة مهم این است که افلاطون تقریبـاً نقـش همـان

 

 

ایرونیا را به سقراط میدهد. اما در اینجا ایرونیای زیرک، نقشی فلسفی- اخلاقی برای خـود

 

 

آیرونی و تفاوت آن با طنز و صنایع بلاغی مشابه / زهرا بهرهمند 17

 

 

متصور میشود و خـود را در برابـر آلازونیـایی قـ رار مـیدهـد کـه در اینجـا، سوفـسطاییان

 

 

(sophists (هستند. سوفسطاییانی که با سخنوری و تأثیر فـوقالعـاده در کـلام خـود، گـاه

 

 

حقیقت مفاهیم را تغییر میدهند. اما افلاطون در اینجا، شیوة منحصربهفـردی دارد کـه آن

 

 

را از همان کمدیهای قدیم وام گرفتـه اسـت. سـقراطِ مکالمـات افلاطـون، همیـشه سـعی

 

 

دارد سوفیـستهـا را سـؤالپـیچ کنـد. او در ابتـدا بـه نـادانی خـود اذعـان مـیکنـد؛ زیـرا

 

 

سوفیستها هستند که ادعای دانش و عقل دارند. هنر سقراط در این اسـت کـه در خطـاب

 

 

به سوفیستها از مفاهیم بدیهی سـؤال مـیکنـد؛ مـثلاً از عـدالت، زیبـایی، عـشق، دانـایی

 

 

و ... و چون ایـن مفـاهیم، بـسیار کلـی و درعـین حـال، بـرای هـر فـرد بـدیهی هـستند، از

 

 

کاربردها و مصادیق متعدد این مفـاهیم کـه در تعریـف سوفیـست هـا نمـیگنجـد، پرسـش

 

 

میکند و مکالمه را تا جایی پـیش مـیبـرد کـه در تعـاریف کلیـشهای سوفیـستهـا خلـل

 

 

ایجاد می شود و آن ها اذعان میکنند که چیزی نمی داننـد. در اینجـا سـقراط، هـم تعـاریف

 

 

کلیشهای از مفاهیم را متزلزل میکند و هم ادعای دانش سوفیستها را بهسخره مـی گیـرد.

 

 

در آخر بحث، او که هیچ ادعای دانش نداشته، بسیار دانا به نظر میرسد؛ اما آن ها کـه پـر از

 

 

لاف و ادعا بودند، با سؤالهای سقراط دچار تردید مـیشـوند و بـه ندانـستن خـود اعتـراف

 

 

میکنند.

 

 

2 .آیرونــی بلاغــی (irony rhetorical :(نــوعی از آیرونــی پــس از ارســطو و در

 

 

قرون وسطی است. در آن زمان آیرونی را تنها، صـنعتی بلاغـی مـی دانـستند کـه در متـون

 

 

ادبی و گاه در آیین سخنوری و یا مجامع قضایی به کار می رفـت. ارسـطو در رسـالة خطابـه

 

 

(Rhetorics ،(آیرونـی را مجـاز یـا شـیوهای بلاغـی درون بحـث و اسـتدلال مـی دانـد و بـا

 

 

بررسـی شـیوة آیرونیـک سـقراط، غـایتی اخلاقـی بـرای آیرونـی متـصور مـیشـود. امـا او

 

 

هرگز مثل افلاطون، آیرونی را بهمثابة شیوة نگـارش خـود، در کتـابهـایش بـهکـار نبـرده

 

 

است.

 

 

سیسرو (Cicero (و کوینتیلیان (Quintilian ،(دو سخنور رومی عهد باستان هـستند کـه

 

 

آن ها نیز بهپیروی از ارسطو دربارة آیرونی - که تلفظ آن بـه لاتـین آیرونیـا (ironia (بـوده

 

 

است - سخنگفتهاند؛ اما جهتگیری این دو در باب آیرونی متفاوت بـوده اسـت. سیـسرو -

 

 

که یک قرن پیش از میلاد میزیسته است - بهدیدة منفی بـه آیرونـی سـقراطی مـینگـرد،

 

 

چراکه آن را سرکوبکنندة بلاغـت مـی دانـد. از دیـدِ سیـسرو، بلاغـت از منطـق، فلـسفه و

 

 

سیاست جدا نیست. آیرونی نیز در دید او شبیه آن چیزی است که سقراط میگویـد؛ یعنـی

 

 

مجاز یا عملکردی بلاغی درون بحث و گفتوگو.

 

 

18 فصلنامه زبان و ادب پارسی ة، شمار 45 ،پاییز 1389

 

 

 

 

 

اما کوینتیلیان، سخنور و بلاغی رومی قرن اول میلادی، آیرونی را دو نوع مـی دانـد: یکـی

 

 

صنعتی لفظی (speech of figure (که مجازگونه است و در آن، کلمهای متـضاد، جانـشین

 

 

کلمـه مـیشـود و دیگـری صـنعتی معنـوی یـا گـسترده در مـتن (thought of figure (

 

 

اسـت کـه در آن، معنـایی متـضاد جانـشین معنـای ظـاهری جملـه یـا قـسمتی از مـتن

 

 

میگردد.

 

 

تعریف کوینتیلیان از آیرونی، « یعنی گفتن چیـزی بـرعکس معنـای آن» ( ,Colebrook

 

 

1: 2004 ،(خیلی شبیه تعریف کنونیِ نـوع کلامـی آیرونـی اسـت. امـا در آن زمـان هـر دو

 

 

نوع آیرونی، کاربردهایی بلاغی داشتند که تنها در متون بلاغی به کـار مـی رفـت و در قـرون

 

 

وسطی و رنسانس نیز رایج بـود و بـدینسـبب، ایـن هـر دو نـوع آیرونـی را آیرونـی بلاغـی

 

 

میگوییم.

 

 

3 .آیرونی در فلسفة رمانتیسیسم آلمانی قرن نوزدهم : در قـرن نـوزدهم در آلمـان

 

 

رمانتیـکهـای آلمـانی از جملـه فردریـک شـلگل (1829-1772, Schlegel Friedrich،(

 

 

برادرش، آگوست ویلهلم شلگل (1845-1767, Schlegel Wilhelm August (و کارل زولگر

 

 

(1819-1780, Solger Karl (فلسفهای پایهگذاری کردند کـه رویکـردی آیرونیـک داشـت.

 

 

این فلسفه بر نیروهای متضاد و متناقصی که در طبیعت وجود دارد تأکید می کند. بشر نیـز

 

 

ناچار در مقابل تناقضهای هستی و طبیعت سر فرومیآورد و تسلیم آنها می شـود. انـسان

 

 

بهناچار تسلیم سرنوشت مقدری است که خدایی آن را تعیین کرده است، گذشته از این، در

 

 

بشر نیرویی است که میخواهد بر نیروهای نامحدود طبیعت و تقدیر تسلّط یابد، اما همیشه

 

 

مغلوب میشود. در نتیجة این تفکرات، حسی آیرونیک و دردناک در بشر ایجاد شد و نهایتـاً

 

 

او را به فلسفة پوچی قرن بیستم رساند.

 

 

این تفکرات فلسفی، منتقدان ادبـی انگلیـسی از جملـه ثیـرل وال (Thirlwall (و کـولریج

 

 

(Coleridge (را تحتتأثیر قرار داد و باعث شد تا انواع دیگری از آیرونی مطـرح و مـصادیق

 

 

آنها در زبان و ادبیات دیدهشود. بقیة انواع آیرونی که در ادامه معرفی میشود (بهجز مورد

 

 

10 (زاییدة این تفکر فلسفی هستند.

 

 

 :(cosmic, general or philosophical irony) فلـسفی یا عام، عالم آیرونی. 4

 

 

این نوع آیرونی بیانگر تفکری است که در آن، بشر که موجـودی محـدود اسـت مـی خواهـد

 

 

طبیعت نامحدودی را درک کند که نیروهای متناقص و متـضادی در آن جمـع شـده انـد. او

 

 

میخواهد طبیعت و هستی را برای خود قابل فهم سازد اما نمی داند کـه طبیعـت دائمـاً در

 

 

حال صیرورت و شدن است. بشر دائماً در حال نظمدادن به طبیعت است، اما نهایتاً این کار

 

 

آیرونی و تفاوت آن با طنز و صنایع بلاغی مشابه / زهرا بهرهمند 19

 

 

او بیفرجام خواهد ماند، زیرا طبیعت لحظه به لحظه نو میشـود و نظمـی جدیـد بـه خـود

 

 

میگیرد.

 

 

5 .آیرونی تقدیر (fate of irony :(این مفهوم از آیرونی قدرت تقدیر را نشان میدهد.

 

 

بدینگونه که گاهی انسان خود را در تقدیر خود اسیر می بینـد، زیـرا انتظـارات، تـرسهـا و

 

 

امیدهایش در مسیر تقـدیر وارونـه مـی شـود و هـیچ قـدرتی از آنِ خـود حـس نمـی کنـد.

 

 

انگار او مغلوب دست خداوندی است که تقدیرِ او را پیش از خلقتش مقـدر کـرده و او خـود

 

 

در این جهان هیچ اختیار و قدرتی ندارد و با همة وجود، نهایتاً به سمت تقـدیر خـود پـیش

 

 

میرود.

 

 

مـا گـاه): irony of events or irony of situation) موقعیت یا حوادث آیرونی. 6

 

 

با حوادثی مواجه میشویم که برخلاف انتظارمان یا برخلاف آنچه که باید پیش بیاید، اتفاق

 

 

میافتد. مثلاً اگر قرار است اتفاقی رخ دهد با اتفاقی برعکس آن مواجـه مـی شـویم. آیرونـی

 

 

حوادث در این ابیات مثنوی مولوی بسیار مشهود است:

 

 

آن ی خـکی پـر داشت الانش نبود یافـت پالان، گرگ خـر را در ربــود

 

 

کوزه بودش آب مینامد به دست آب را چون یافت، خود کوزه شکست

 

 

(مثنوی، دفتر اول، ابیات 41 و 42 (

 

 

7 .آیرونی تراژیک (irony tragic :(این نوع آیرونی بیانگر حـس دردنـاک و تراژیکـی

 

 

است که بر اثر تناقص بین سرنوشت و آرزوهای بشر ایجاد میشود. مثل حس تراژیکـی کـه

 

 

در آخر داستان رستم و سهراب به خواننده دست مـی دهـد. ایـن حـس تراژیـک مـیتوانـد

 

 

برآمده از آیرونیهای عالم، تقدیر یا نمایش باشد.

 

 

8 .آیرونی نمایشی (irony dramatic :(این نوع آیرونـی معمـولاً در نمـایشهـا و یـا

 

 

داستانهایی که پتانسیل نمایش در خود دارند، به کار میرود و بدینقرار است که شخصیت

 

 

یا شخصیتهایی در داستان از سرنوشت محتوم خود یا بهطور کلی از چیزی بیخبـر اسـت.

 

 

امـا نویـسنده و خواننـده، آن نکتـه یـا آن سرنوشـت را مـیداننـد و در ایـن بـین، گـاه آن

 

 

شخصیتها سخنانی میگویند که دقیقاً عکس آنها درست است، در این سخنان مـیتـوان

 

 

آیرونی نمایشی را مشاهده کرد.

 

 

آیرونی نمایشی قدرتی در نویسنده، خواننده یا بینندة نمایش ایجاد می کند تا مانند خـدا

 

 

از بالا به نمایش، داستان و شخصیتهای آن نگاه کند و شاهد آن باشد که این شخصیت هـا

 

 

در نهایت اختیار و تلاش خود، ناگزیر به سمت همان سرنوشتی پیش میروند کـه نویـسنده

 

 

آن را مقدر کرده و خواننده از آن باخبر است.

 

 

20 فصلنامه زبان و ادب پارسی ة، شمار 45 ،پاییز 1389

 

 

 

 

 

9 .آیرونی رمانتیک در روایت (irony romantic :(ایـن نـوع از آیرونـی در حقیقـت

 

 

نوعی روایت اسـت کـه در آن، راوی هـم غیـر شخـصی اسـت و هـم خودآگـاه. یعنـی هـم

 

 

ســعی مــیکنــد دربــارة شخــصیتهــای داســتان نظــر شخــصی خــود را اعمــال نکنــد

 

 

و هم داستانبودن کل داستان را بـه خواننـده متـذکر مـی شـود. آیرونـی رمانتیـک، شـیوة

 

 

روایتی است که گاه راوی در آن از زبان نویسنده دربارة مسائل فنی داستان یا شخـصیتهـا

 

 

و افعال آن ها سخن میگوید اما نه به طریقی که از شخصیتی یا از ع ملـی جانبـداری کنـد،

 

 

بلکه هدف او این است که داستانبودن و خیالیبودن ماجرا را به خواننده یادآوری کنـد و از

 

 

این طریق او را بین دو حالت خیالی بودن و حقیقـیبـودن رونـد داسـتان بـهتعلیـق درآورد.

 

 

بدینترتیب، اینگونه روایت، شبیه روایت زندگی حقیقی اسـت کـه گـاه ماننـد داسـتا ن یـا

 

 

خوابی به نظر میرسد که خداونـدی آن را ترتیـب داده و سرنوشـتی مقـدر بـرای آن معـین

 

 

کرده است.

 

 

10 .آیرونی کلامی (irony verbal :(آیرونی کلامی در حقیقت نوعی مجاز وارونگـی یـا

 

 

وارونهگویی در واژه، عبارت، جمله یا کل متن است بهطوریکه معنای کلام عکس ظاهر آن

 

 

بهنظر میرسد. نام آیرونی کلامی پس از تفکر آیرونیکِ رمانتیک بهجای آیرونی بلاغی رایـج

 

 

شد و برخلاف آیرونیِ بلاغی تنها در متون ادبی و بلاغی یا مجامع قضایی به کار نمـیرفـت،

 

 

بلکه در سخنگفتن عادی روزانه نیز از آن استفاده میشد. بنابراین، آیرونـی کلامـی در هـر

 

 

نوع زبانی اعم از ادبی، معیار و ... بهکار میرود.

 

 

11 .آیرونی ساختاری در نظریة نقـد نـو (irony structural :(ایـن نـوع آیرونـی در

 

 

حقیقت مؤلفهای ساختاری در اثر ادبی است؛ آنجا که تمایلات، رویکردها و مفاهیم متضاد و

 

 

درعینحال، مکمل دور هم گرد میآید و از تعامل و تنش بـین آنهـا وحـدت انـداموار اثـر

 

 

شکل میگیرد. بهطوریکه هرکدام از این مفاهیم متضاد، نقش منحصربهفرد خود را در اثـر

 

 

ایفا میکند. اثری که دارای مؤلفة آیرونی ساختاری در ساختار خود باشد، از آن دسته آثـار

 

 

ادبی است که ارزش والای هنری دارند؛ زیرا تنها تمایلات و مفاهیم موازی و تصدیقکننـده

 

 

در آنها مطرح نیستند، بلکه تمایلات و تفکرات متضاد اجازه دارند بـا تـنش و تعامـل بـین

 

 

خود، در حقیقت محاکاتی از زندگی روزمره و جهان طبیعت با همة تضادها و تناقض هـایش

 

 

باشند. بنابراین، این دسته از آثـار ادبـی در مقابـل شـکّاکیت و پرسـش هـای خواننـده نیـز

 

 

پاسخدهنده هستند؛ دیدگاههای متضاد در اثر ادبی، در حقیقـت نماینـدة پرسـش خواننـده

 

 

است. اما آثاری که تنها دیدگاههای موازی در آنها مطرح میشـوند، در مقابـل شـکّاکیت و

 

 

پرسش خواننده پاسخگو نیستند و نمایندة جوامع تک صدایی و مطلقگـرا هـستند. آیرونـی

 

 

آیرونی و تفاوت آن با طنز و صنایع بلاغی مشابه / زهرا بهرهمند 21

 

 

ساختاری در اثر ادبی باعث چندصدایی شـدن آن مـیشـود و مظهـری از جوامـع دمـوکرات

 

 

است.

 

 

آیرونــی ســاختاری در حقیقــت زاییــدة تفکــر رمانتیــک آلمــانی قــرن نــوزدهم اســت

 

 

که در نظریات ادبی برادران شلگل ظهور مـییابـد و بـر کـولریج، شـاعر و منتقـد رمانتیـک

 

 

انگلیسی تأثیر میگـذارد و او ایـنگونـه نظریـة تخیـل خـود را عرضـه مـیدارد، مبنـی بـر

 

 

اینکـه در تخیـل والا، کیفیـات متـضاد و مکمـل بـا هـم سـازش و تعـادل مـییاینـد. ایـن

 

 

نظریة کولریج بعدها بر ریچاردز (Richards. A. I ،(از پیـشگامان نقـد عملـی و نقـد نـو در

 

 

انگلیس، تأثیر میگذارد و او به ایـن نـوع سـاختار نـام آیرونـی مـی دهـد. فـصل 32 کتـاب

 

 

اصول نقد ادبی (1924: Criticism Literary of Principles (او کـاملاً بـه ایـن امـر اختـصاص

 

 

دارد.

 

 

اما آیرونی چه در معنای ساختاری و چه در انواع مختلف دیگرش از مؤلفه های سـاختاری

 

 

در بررسی و تحلیل اثر ادبی است. آنچه در عمل از منتقدان نو میبینیم آن است کـه اکثـر

 

 

آنها آیرونی را با همان معـانی سـابق در نظـر مـی گرفتنـد و انـواع آن را از قبیـل آیرونـی

 

 

نمایشی، موقعیت، تقدیر، کلامی، گسترده و ... در اثر تشخیص میدادند با ایـن تفـاوت کـه

 

 

معمولاً میکوشیدند تا آیرونی و علت بیان آیرونیک را در اثر تحلیل کنند و توضـیح دهنـد .

 

 

حال آیرونی در هر نوعی که بود فرقی نمیکرد؛ مهم این بود که آنها بتوانند آیرونـی را در

 

 

کل متن باز کنند و شرح دهند. بعضی از منتقدان نو هم مثل ریچاردز و بروکس (Brooks(

 

 

آیرونیهای ساختاری را در اثر مشخص میکردند و تنش و تعـادل بـین دو طـرف تقابـل را

 

 

توضیح میدادند.

 

 

بنابراین، آیرونی در هر نوعش، یکی از مؤلفههای ساختاری در تحلیل اثر ادبی است؛ زیـرا

 

 

پیچیدگی، تضاد، ابهام و تنش در ذات معنای آیرونی هـست و مهـم ایـن اسـت کـه منتقـد

 

 

بتواند آیرونی و دو طرف تقابل موجود در آن و تعادل و توازنی را که در اثـر تـنش بـین آن

 

 

دو ایجاد میشود تشخیص و توضیح دهد و آن را حلّ و فصل کند.

 

 

صنایع بلاغی نزدیک به مفهوم آیرونی

 

 

بلاغت مجموعة صناعاتی است که کلام عادی را به کلام ادبی ارتقا می دهد و به تـأثیر آن

 

 

میافزاید و بهطور کلی به بدیع، بیان و معانی تقسیم میشود. در این بخش مـیکوشـیم تـا

 

 

صنایعی را که به مفهوم آیرونی نزدیک اند معرفی کنیم و به وجـوه شـباهت و تفـاوت آنهـا

 

 

بپردازیم. مرجع اصلی مـا در ایـن راسـتا کتـاب هـای دکتـر شمیـسا هـستند، زیـرا ایـشان

 

 

کوشیدهاند تا صنایع بدیع، بیان و معانی را دستهبنـدی و مباحـث جدیـد بلاغـی را نیـز در

 

 

22 فصلنامه زبان و ادب پارسی ة، شمار 45 ،پاییز 1389

 

 

 

 

 

آن ها مطرح کنند. در این بخش صـنایع بـدیع، بیـان و معـانی را در سـ ه قـسمت جداگانـه

 

 

بررسی میکنیم.

 

 

نکته: به خاطر حجم زیاد مقاله قسمت تولید طنز در سه علم معانی بیان و بدیع، و نیز نتیجه و در نهایت منابع، حذف شده است. میتوانید برای استفاده از آنها، اصل مقاله را دانلود کنید: 

 

نویسنده:  زهرا بهرهمند

کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران

10 فصلنامه زبان و ادب پارسی ة، شمار 45 ،پاییز 1389