تفسیر هنر سوررئالیسم اشراقی
گفتیم که سوررئالیست ها از مباحث متکی به روان ناخودآگاه بهره میبرند مثل رویا و امثال آن؛ این روششان میتواند کمک کار ما باشد، میشود از مسائل روانشناسی استفاده کرد و هنری متعالی پدید آورد.
از جمله چیزهای مهم در مباحث عرفانی و سلوکی بحث خواب و کشف و شهود است. هر دوی اینها دارای تصاویری هستند که نیاز به رمز گشایی دارند و این رمز گشایی آنقدر مهم است که خداوند به بعضی از برگزیدگانش عنایت میکند. مثل حضرت یوسف:
«وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ»[1]
در تفسیر نمونه آمده: «در مباحث روانکاوی که فروید مبتنی بر ناخواداگاه فردی بود و مباحثی که شاگردش گوستاو یونگ در ناخود آگاه جمعی مطرح کردند.یکی از مسیرهایی که آنها به سمتش حرکت کردند، بحث خواب بود، یعنی خواب وسیله ای بود برای کشف ناخودآگاه و محل بروز آن، ولی تفسیر آنها از خواب و رویا تفسیری کاملا مادی بود و خواب را ارضاى تمایلات واپس زده و سرکوفتهاى که همیشه با تغییر و تبدیلهایى براى فریب" من" به عرصه خودآگاهى روى مىآورند معنا میکنند. و لذا رؤیاها را همیشه مربوط به گذشته است می دانند و از آینده هرگز خبر نمىدهد، به همین خاطر میتوانند وسیله خوبى براى خواندن" ضمیر ناآگاه" باشند.»
برای حل و کشف خواب و رویا این مسیر را شاگردش کارل گوستاو یونگ با کتاب «انسان و سمبولهایش» ادامه داد و مباحث ناخودآگاه و خواب و سمبل و اسطوره را بررسی کرد،[2] اینها هم در حقیقت ندایی از این مسئله دارند که به استنطاق در آوردن و حرف کشیدن ناخودآگاه بسی سخت است و بهترین صحنه نمایش برای او خواب است و لذا باید دید چگونه میشود آن را کشف کرد که البته تلاشهای آنها در جهت تفسیری مادی از خواب و رویاست.
در سیر نزولی عالم، بالا به سمت پایین، علوم و معارفش بر نمادگرایی استوار است مثل اینکه حضرت جبرئیل به صورت دحیه کلبی نمایان میشد ولی در سیر صعودی نیز چنین است و ما چون در توصیف مجردات ناتوانیم باید از نماد استفاده کنیم.
شهید آوینی در این خصوص در وادی هنر میگوید: برای بیان معانی مجرد از میان نقوش باید از سمبلیسم مدد گرفت»[3] عارفان نیز برای این مسئله از سمبلها کمک می گرفتند. نگاهی به شعرهای حافظ، مولوی، شبستری و دیگر عارفان قلم به دست موید این مطلب است.
روش کار قران نیز بر همین منوال است و عوالم مجرد که بهشت و دوزخ بخشی از آن است را با تمثیل برای ما بیان میکند، البته نه به این معنا که آنها حقیقتی ندارند و تمثیل محض باشند بلکه به این معنا که بهشت برزخی را برای ما متصوَّر میکند.[4] به هر حال قطعا تمام انسانها سیر و سفری به عالم مثال یا برزخ دارند مخصوصا در عالم خواب و زمانی که وارد خیال منفصل میشوند و به تبع آن گاهی رویای صادقه هم میبینند لذا کشفی مثالی برای همه افراد شکل می گیرد و باید در پی این باشیم که چطور آن را کشف کنیم و چطور آن را به نمایش در آوریم و به دیگران هم عرضه کنیم. در روایتى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده برگزیده که: «خواب و رؤیا سه گونه است گاهى بشارتى از ناحیه خداوند است، گاه وسیله غم و اندوه از سوى شیطان، و گاه مسائلى است که انسان در فکر خود مىپروراند و آن را در خواب مىبیند»[5]
با این حساب مشخص میشود که چرا حافظ را لسان الغیب میخوانند، او کسی است که الهامات و اشاراقات قلبی اش را بر حجم سپید اوراق میریزد. استاد مطهری در این باره میگوید: «هرگاه در مجلس درس میر سید شریف علامه گرگانى شعر خوانده مىشد، مىگفت به عوض این ترّهات به فلسفه و حکمت بپردازید، اما چون شمس الدین محمد مىرسید علامه گرگانى مىپرسید بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان علامه به وى اعتراض مىکردند این چه رازى است که ما را از سرودن شعر منع مىکنى ولى به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان مىدهى؟ استاد در پاسخ مىگفت: شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسى و لطائف حکمى و نکات قرآنى است. «لطائف حکمى با نکات قرآنى» تعبیر خود حافظ است که مىگوید آنچه من مىگویم لطائف حکمى است با نکات قرآنى. این جمله میر سید شریف در واقع از خود حافظ گرفته شده.»[6]
[2] رجوع کنید به: کارل گوستاو یونگ، انسان و سمبولهایش، ترجمه محمود سلطانیه، انتشارات جامی، چاپ هشتم، 1391.
[4] مباحث مربوط به نماد و نمادگرایی در اسلام را در کتاب این متن شعبه دیگری ندارد، با تفصیل بیشتری بررسی کرده ایم، گرچه که هنوز برای چاپ رخ ننموده است.