متن کامل کتاب «کلثوم ننه!» یا «عقاید النساء»
اثر اقا جمال خوانساری
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 5
آشنایى کوتاه با نویسنده و کتاب کلثوم ننه:
اما نویسنده کتاب:
بسم اللّه الرحمن الرحیم جمال الدین، محمد بن حسین بن محمد خوانسارى، معروف به «آقا جمال» از محدثان، اصولیان، حکیمان و فقیهان بزرگ شیعه است.
او را به زهد و ورع، پاکیزهخویى و نیکنهادى، دنیاگریزى و معادباورى، مطایبه و خوشزبانى، تحقیق و تدقیق، و گستره آگاهىها در ابعاد مختلف فرهنگ و معارف اسلامى، ستودهاند.
صاحب ریاض العلماء، ملا عبد اللّه افندى اصفهانى، نوشته است:
عالمى است فاضل و حکیمى محقق و مدقق «1».
__________________________________________________
(1)- ریاض العلما، ج 1، ص 114.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 6
صاحب «روضات» به تفصیل از وى یاد کرده و او را به فضل و فضیلت، اجتهاد و حکمت، تدقیق و تحقیق ستوده و تصریح کردهاند که:
به روزگار وى، کرسى درس و ریاست دانش بدو منتهى شد و او با ملاحت طبع، فصاحت زبان، سعه صدر، استوارى اندیشه، جایگاه بلند و مکانت رفیع، زندگى را به فرجام برد «2».
مرحوم شیخ عباس قمى مىنویسد: عالم محقق، مدقق حکیم، متکلم فقیه، نبیل جلیل القدر، صاحب تصانیف رائقه که از ملاحظه آنها معلوم مىشود، جودت فهم و حسن سلیقه و صفاى ذهن او ... «3»
مرحوم مدرس تبریزى هم در ریحانه الأدب نوشتهاند: عالم عامل، حکیم محقق، متکلم مدقق، فقیه اصولى جلیل القدر، عظیم المنزله، سید جمال الدین، و جمال المحققین، و محقق خوانسارى موصوف، و به آقا جمال معروف، و مرجع استفاده اعیان عصر خود است.
و پس از ذکر شمارى از آثار ایشان، نوشتهاند که:
__________________________________________________
(2)- روضات الجنات، ج 2، ص 212.
(3)- هدیه الأحباب ص 136/ فوائد الرضویه، ص 83.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 7
که تماما از صفاى ذهن و جودت فهم و حسن سلیقه او حاکى و بر علو مراتب علمیه معقولى و منقولى او، گواهى عادل هستند «4».
آقا جمال، در محضر پدر ارجمندش، فقیه و حکیم بلند آوازه آن روزگار آقا حسین خوانسارى، و دایى وى، فقیه استوار اندیش و ژرف نگر، محقق سبزوارى، و محدث و فقیه جلیل، ملا محمد تقى مجلسى و دیگر عالمان پرشور حوزه آن روز اصفهان، دانش آموخته است و از چهرههاى برجسته و بلند آوازه شاگردان او مىتوان:
میرزا عبد اللّه افندى اصفهانى
قوام الدین جعفر بن عبد اللّه حویزى کمرهاى اصفهانى،
سید صدر الدین محمد رضوى قمى
محمد باقر بن محمد اکمل اصفهانى بهبهانى
ملا رفیع مشهدى گیلانى را، نام برد که خود نشان از والایى و عظمت و ژرفایى حوزه تدریس او، تواند بود. آقا جمال به سال
__________________________________________________
(4)- ریحانه الأدب، ج 1، ص 54.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 8
1125 زندگى را بدرود گفت و در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد «5».
و اما: کلثوم ننه!!
کتاب کلثوم ننه یا «عقاید النساء» از کتابهاى مشهور در ادبیات عامیانه ایران مىباشد که علىرغم شهرت کتاب، در نویسنده آن، همچنان تردید وجود دارد.
پارهاى از نویسندگان، آن را از آثار آقا جمال مىدانند. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى در الذریعه مىنویسد:
کلثوم ننه یکى از چهار فقیه خیالى است که بهخاطر جلالت و بزرگى او، کتاب به نامش نامگذارى شده است، کتابى شریف و رمانى انتقادى، لطیف و خندهآور مىباشد در این کتاب پایه مذاهب چهارگانه و بىپایگى پارهاى از نظریههاى متداول بین مردم، تشریح شده است، و بسیارى از بدعتهایى را که نابهجا به دین نسبت داده مىشود بیان داشته است، این کتاب از آقا جمال
__________________________________________________
(5)- براى اطلاع بیشتر از شرح حال و گوشههایى از زندگى آقا جمال و فهرست جامعى از شاگردان او به کتاب (دانشمندان خوانسار در کتب تراجم) ص 186- 257، و دایره المعارف بزرگ اسلامى، ج 3 مراجعه شود.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 9
الدین فرزند آقا حسین خوانسارى (در گذشته 1125 ق) است و چاپ شده است «6».
البته ایشان در ذیل «عقاید النساء» از دو کتاب به همین نام یاد مىکند و توضیح بیشتر را به ذیل عنوان «کلثوم ننه» وعده مىدهد و یکى از کتابهاى عقاید النساء را به آقا حسین خوانسارى نسبت مىدهد که با توجه به عبارت فوق از ذیل عنوان «کلثوم ننه»، این انتساب هماهنگ نیست؟!!
مرحوم میرزا محمد باقر خوانسارى مؤلف «روضات الجنات» از انتساب آن به آقا حسین خوانسارى و پسرش آقا جمال خوانسارى یاد مىکند و در پایان، انتساب آن را به آقا جمال خوانسارى به خاطر طبع لطیف و ظریف وى، تقویت مىکند «7».
دکتر محمد معین مىنویسد: ... مؤلف فرض کرده است که این مراسم و آداب، وحى شیطان است، بعید نیست این کتاب هزل، که تألیف آن را
__________________________________________________
(6)- الذریعه، ج 18، ص 112.
(7)- روضات الجنات، ج 2، ص 375.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 10
به آقا حسین خوانسارى نسبت مىدهند، از لطائف طبع پسرش آقا جمال الدین باشد «8».
و جلال الدین همایى مىگوید: از جمله مؤلفاتى که بالنسبه مشتمل بر روح انتقادى است کتاب «موش و گربه» عبید زاکانى، و «کلثوم ننه» آقا جمال خوانسارى را باید شناخت، اولى زهد ریایى و صید عوام، و دومى حرفهاى زنانه و مسلک نسوان را در حقیقت، نقد کرده است «9».
و صادق هدایت مىنویسد: تنها کتابى که مىشود گفت راجع به اداب و رسوم عوام نوشته شده، همان کتاب معروف کلثوم ننه تألیف آقا جمال خوانسارى است، که به زبانهاى خارجه هم ترجمه شده و فارسى آن در دسترس همه مىباشد، اگرچه بعضى از مطالب آن اغراق آمیز به نظر مىرسد، زیرا نباید فراموش کرد که بیشتر این عادات و خرافات، امروزه منسوخ شده و از بین رفته است، و چیزى که قابل توجه
__________________________________________________
(8)- فرهنگ معین، بخش اعلام.
(9)- تاریخ ادبیات ایران، 35.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 11
است، حتى پیرزنها هم آن را با نظر تمسخر تلقى مىکنند ... «10».
دهخدا، در لغتنامه مىنویسد: کلثوم ننه، در کتابى به همین نام تألیف آقا باقر خوانسارى!! که فکاهى و در نقد خرافات است. «کلثوم ننه» با «بىبى شاه زینت» و «دده بزم آرا» و «باجى یاسمن» مثل اعلاى معتقدان به اوهام و خرافات زنانهاند «11».
سخن دهخدا در انتساب کتاب به «آقا باقر خوانسارى» اشتباه است، و هم اینکه نفر پنجم را از قلم انداخته است، درست نیست، نفر پنجم «خاله جان آقا» مىباشد.
از نسخههاى خطى کتاب مىتوان به:
1- کتابخانه گنج دانش پاکستان که در سال 1305 ه. ق نوشته است و به شماره 1236 در جلد دوم نسخههاى خطى کتابخانه گنج دانش، نوشته آقاى احمد منزوى معرفى شده است.
2- کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران. (فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران 12/ 2804، شماره 3825)
__________________________________________________
(10)- نیرنگستان، مقدمه ص 26، چاپ امیر کبیر.
(11)- لغتنامه، کلثوم ننه.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 12
3- کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى (سپهسالار) به شماره 2913 (فهرست کتابخانه سپهسالار 5/ 442)
4- کتابخانه آستان قدس رضوى. ض 10379، که در سال 1287 نوشته شده است (فهرست الفبائى کتب خطى ص، 468)
5- کتابخانه آیت اللّه گلپایگانى قم، شماره 105/ 11 قرن 13 (فهرست نسخههاى خطى- ابو الفضل عربزاده، ص 527).
اشاره کرد.
همانگونه که در بالا از نوشته صادق هدایت استفاده شد، کتاب کلثوم ننه به زبانهاى خارجى هم ترجمه شده است. در مجله آینه پژوهش شماره 56 و 55 چند مورد از ترجمه کتاب به زبانهاى خارجى، یاد شده است:
1- ترجمه انگلیسى توسط nosniktA. J در سال 1832 میلادى در لندن، نشر یافت.
2- ترجمه فرانسوى آن به همت reilennohT. J در سال 1881 در پاریس، منتشر شده است.
3- ترجمه ترکى آن هم در تبریز، توسط زینب پاشا انتشار یافته است.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 13
کتاب «کلثوم ننه» چندین بار در گذشته، به صورت سنگى و حروفى چاپ شده است.
«خان بابا مشار» در فهرست کتابهاى چاپى فارسى (4/ 4100) سه چاپ آن را به شرح ذیل معرفى کرده است:
چاپ سنگى، خشتى 32 صفحه چاپ اصفهان 1352 ه. ق.
سنگى، جیبى، 31 صفحه، چاپ ایران، 1310.
سنگى، جیبى، 31 صفحه.
افزون بر آن، یک چاپ سنگى دیگر در تاریخ 1263 در 38 صفحه، و چاپ سنگى دیگر در مشهد به عمل آمده است.
و چاپ حروفى با طرحهایى از بیژن اسدىپور، از سوى انتشارات مروارید در سال 1365 در تهران، و چاپى مصحح هم توسط محمود کتیرایى در سال 1349، نشر یافته است.
در پایان ذکر سه نکته ضرورى به نظر مىرسد:
1- به نظر مىرسد، تا زمانى که از انتساب کتاب به غیر از آقا جمال خوانسارى، در گزارشهاى مورخان، سخنى نیست، نمىتوان انتساب قطعى آن را به آقا جمال خوانسارى مردود دانست، و توجیهات اخلاقى که بعضا در عدم انتساب آن به آقا جمال، انجام شده است، فقط در حد توجیه باقى خواهد ماند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 14
2- قطع نظر از صحت و سقم انتساب آن به آقا جمال خوانسارى، کتاب کلثوم ننه، از جمله کتابهاى ارزشمند و قابل توجه است و از نظر مطالعات جامعه شناختى تاریخى حائز اهمیت فراوان مىباشد و براى پژوهش درباره جامعه بسته زنان عصر صفوى، منبع مفیدى است.
3- در بین متون موجود از کتاب کلثوم ننه، حتى بعضا اختلاف بیشترى به چشم مىخورد، که در پارهاى از موارد، ترجیح بعضى از متون، در انتخاب عبارات و واژهها، نه تنها مفید نیست، بلکه خود مىتواند خواننده را کسل و از ادامه مطالعه باز دارد، که با تأسف، در اغلب متنهاى کتب مصحح دیگر نیز، در سالهاى اخیر، چنین نقیصه مشهود است.
البته نمىتوان از ارزش تحقیق، در بیان اطلاقى آن، چشم پوشید، ولى آنچه که مفید است، نتیجه تحقیق است، و نه ارائه متون مختلف و نسخههاى فراوان، با شماره و علامتگذارىهاى متعدد در متن، و ارجاع آن به پاورقىها و یا پایان کتاب، که در اصل هم، نه تنها براى همگان خالى از لطف و فایده خواهد بود، شاید حاکى از اظهار فضل هم باشد!!!
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 15
به نظر رسید در این چاپ، راهى را که آقاى بیژن اسدىپور، در انتخاب متن آقاى محمود کتیرایى، از جهت حل اشکالات متن، پیموده است، براى خوانندگان محترم این اثر، مفید فایده باشد، در عین حال هم، راه براى محققان متون ماندگار و آثار نیاکان، همچنان باز، باز است!!
امید است، مطالعه این اثر، ضمن اینکه انبساط خاطرى را فراهم آورد، مقدمهاى باشد براى تأمل در آداب رسوم خرافى گذشته، و نتایج حاصله از آن، در زمانهاى دور و نزدیک!!، و چراغى باشد براى آداب و رسوم و سنتهاى حسنه با عقلانیت لازم، و شکستن قالبهاى قراردادى فردى و اجتماعى ...؟!!
سید حسین جعفرى زنجانى
21/ 8/ 1382
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 16
بسم اللّه الرحمن الرحیم بر آینه ضمیر برادران ایمانى پوشیده نماند که این مختصرى است در بیان اقوال و افعال و واجبات و مندوبات زنان و محرمات و مکروهات و مباحات ایشان، و این مشتمل است بر مقدمه و شانزده باب و خاتمه و مسمى به عقاید النساء.
اما مقدمه و اسامى علما و فضلا و فقها و فضیلت آنها- بدان که افضل علماى زنان پنج نفرند:
اول: بىبى شاه زینب
دوم: کلثوم ننه
سوم: خاله جان آقا
چهارم: باجى یاسمن
پنجم: دده بزم آرا
و آنچه از اقوال آنها بدست بیاید، نهایت وثوق دارد و محل اعتماد است؛ و به غیر از این پنج نفر علماى بسیارى نیز هستند که ذکر آنها موجب طول کلام مىشود. بدان که هرزنى که سنى داشته باشد و پیرى و خرافت او را دریافته باشد، دیگران به افعال او
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 17
وثوق تمام دارند و هرزنى که خلاف فرموده ایشان کند، آثم و گناهکار باشد.
باب اول: در بیان غسل و وضو و تیمم
باب دوم: در بیان نماز
باب سوم: در بیان روزه
باب چهارم: در بیان نکاح
باب پنجم: در بیان احکام شب زفاف
باب ششم: در بیان احکام و اعمال زاییدن زنان و ادعیه وارده درباره زائو
باب هفتم: در بیان حمام رفتن
باب هشتم: در بیان سازها و افعال آنها
باب نهم: در بیان معاشرت زنان با شوهران خود
باب دهم: در بیان مطبوخاتى که به نذر واجب مىشود
باب یازدهم: در بیان تعویذ «12» به جهت چشم زخم
باب دوازدهم: در بیان محرم و نامحرم
باب سیزدهم: در بیان استجابت دعا
__________________________________________________
(12)- دعایى که نوشته به گردن یا بازو بندند تا دفع چشم زخم و بلا کند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 18
باب چهاردهم: در بیان آمدن مهمان
باب پانزدهم: در بیان صیغه خواهر خواندگى
باب شانزدهم: در بیان چیزهایى که بعد از خواهر خواندگى براى یکدیگر مىفرستند
خاتمه: در بیان ادعیه و اذکار متفرقه و آداب کثیر المنفعه.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 19
باب اول در بیان وضو و غسل و تیمم
بدان که اجماع فتواى زنان است که وضو و غسل واجب است مگر در چند موضع:
وقتى که دست را حنا و نگار «13» بسته باشند یا ابرو گذاشته باشند، یا زرک «14» بر ابرو چسبانیده باشند؛ در این صورت ترک وضو و غسل واجب مىشود.
و اکثر علما مذکور، نگار را تا سه روز ساقط مىدانند و مىگویند.
بىبى شاه زینب تا پنج روز یا شش روز وضو را ساقط مىداند، و همچنان قبل از بستن نگار تا هفت روز وضو بسازند، حرام است و بعضى هم مکروه دانستهاند.
__________________________________________________
(13)- نقشى که از حنا بر دست و پاى محبوب کنند.
(14)- یکى از هفت آرایه زنان قدیم. میرزا صادق خان امیرى فراهانى (ادیب الممالک) هرهفت را در این دو بیت گرد آورده است:
هفت پیرایه شد به روى بستان که از آن باغ حسن سیراب است
وسمه و سرمه و نگار و خجک زرک و غازه و سفیدآب است
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 20
اما غسل، هرگاه زنى جاریه «15» در خانه داشته باشد، و کسى از خویشان زن هم، حاضر نباشد که از شوهر او مخبر باشد، و زن شوهر را امین نداند که مبادا به حمام رود، شوهرش با جاریه مقاربت نماید، در این صورت ترک غسل کند تا مانع رفع شود.
کلثوم ننه تا یک هفته را جایز دانسته، و برخى بیشتر، و بعضى کمتر گفتهاند، و باجى یاسمن تا یک ماه هم اجازه داده، ولى با او در این قول، کسى موافقت ننموده، و قول اول به احتیاط اقرب است.
و دیگر هرگاه، لنگ زن پاره یا کهنه باشد، و شوهرش وعده کرده بگیرد، مادامى که نگرفته است غسل ساقط مىباشد، و این قول اجماعى است.
اما خاله جان آقا و دده بزم آرا گفتهاند:
که اگر زن برادر شوهرش، که او را جارى گویند، لنگ نو داشته باشد، و شوهر براى او نگیرد، مادامى که شوهرش لنگ نگرفته باشد، غسل از او ساقط است، و هرگاه غسل کند، فعل حرامى کرده باشد؛ و برخى مکروه دانستهاند.
__________________________________________________
(15)- کنیزک.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 21
و دیگر هرگاه مرد، اجرت حمام زن را ندهد، و بیرون رود، غسل از آن زن ساقط است، هرچند مدت بگذرد؛ و جمعى، تا سه روز قائل شدهاند، و دده بزم آرا گفته که:
اگر زن اطمینان دارد که بعد شوهر اجرت را خواهد داد، جایز است از خود بدهد و غسل کند، بعد از شوهر بگیرد.
کسى در این قول با او موافقت ننموده، و این قول خالى از اشکال نیست.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 22
باب دوم در بیان اوقاتى که نماز ساقط و ترک آن واجب است:
اول: در شبهاى عروسى.
دوم: در حضور ساززن و نقارهچى.
سوم: وقتى که زن خویشان خود را در حمام ببیند، لازم است که ترک نماز کند، و حالات شوهر را به خویشان گوید.
چهارم: روزى که به موعظه شنیدن رفته باشد.
پنجم: روزى که جامه نو پوشیده باشد و ترسد که خرد و ضایع شود، در این صورت، خاله جان آقا تردید دارد و گفته: که ترک نماز مستحب است نه واجب، و این قول، خالى از قوه نیست.
ششم: روزى که زن، زینت عید کرده باشد؛ یا به عروسى رفته، یا زنى که شوهرش در سفر مانده باشد. و این قول، اجماعى است.
و در چند جاى دیگر هم وجوب ترک نماز را نوشتهاند، که چون سندش ضعیف بود و اختلاف داشت، ایراد نشد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 23
باب سوم در بیان روزه
بدان که زنان را چندین روزه مىباشد که به آن روزه، به مطلب خود مىرسند:
اول: روزه مرتضى على، و آداب آن این است که باید حرف نزند، و از جهت افطار، به خانهها رفته، گدایى کند. به این نحو که به در خانهها قاشق بزند، و با دست در نکوبد، و از وجه گدایى، برنج و ماست و خرما بخرد، و در وقت عصر، پا برهنه، از همان اجناس گدایى، چلویى طبخ کرده و شب به آنها افطار کند.
کلثوم ننه و باجى یاسمن را اعتقاد آن است که، قاشق را به غربال بزند، و این احوط «16» مىباشد؛ و دده بزم آرا گفته: اولى آن است که روزه را، روز دوشنبه بگیرد و این قول، اقوى است.
دوم: روزه هفدهم ماه رجب، و آن تا ظهر است، و ظهر باید افطار به قند و کنجد کند. و بىبى شاه زینب گفته که کنجد و قند از پول گدایى گرفته شود.
__________________________________________________
(16)- به احتیاط نزدیکتر.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 24
سوم: ایضا روزه مرتضى على است، و آداب آن این است که، از هفت خانه، آب چاه بیاورد و با آن آب، افطار کند و دو رکعت نماز نیز بگذارد.
و بىبى شاه زینب گفته که: باید از وجه گدایى، شمع و یک کوزه بگیرد، و کلثوم ننه شمع را مستحب مىداند، و این مسئله، در وجوب و استحباب اختلافى دارد، و خاله جان آقا گفته که:
این روزه را دختر نذر کند، و بگیرد، که به شوهر برود، و بر سر او زن دیگر- که به اصطلاح هوو گویند- نکند و حاجت او برآورده شود. و بىبى شاه زینب و دده بزم آرا و کلثوم ننه گفتهاند که:
از جهت گشادن بخت دختران و زود به شوهر رفتن ایشان، به مناره مشهور ک ... برنجى «17» رفته بگویند:
__________________________________________________
(17)- شاردن در سفرنامه خود، درباره این مناره و چگونگى توسل زبان عصر صفوى را چنین گزارش کرده است: مناره این مسجد [مسجد محله سید احمدیان] مناره ته برنجى نام دارد زیرا پایین آن را صفحات برنجى پوشاندهاند. زنان تازه شوى کرده و زنان سترون به این مسجد اعتقاد زیاد دارند و در اینجا مراسمى کاملا خرافى و موهوم و خندهآور به جا مىآورند بدینسان که بستگان زن عقیم پس از این که چادرش را بر سرش افکندند، افسار اسبى را به سرش مىبندند و به مسجد مىآورند در دست زن یک جاروى نو، و یک ظرف سفال نو، پر از گردو دهند و زن را بدین صورت بر فراز مناره ته برنجى مىبرند، او به هنگام بالا رفتن باید روى هرپله
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 25
اى منارک ک ... برنجى حرفیت مىزنم ز من نرنجى
میون من دسته مىخواد مرد کمر بسته مىخواد
*** بعضى برآنند که باید گردکانى را روى پله گذارد، و با مقعد خود بشکند، و کلثوم ننه مىگوید:
که باید با طرف راست مقعد بشکند، و ایضا کلثوم ننه گفته: اگر دختر سرین «18» پر گوشت داشته باشد، و نتواند گردکان را بشکند، باید تخته بر روى گردکان گذارد و مقعد خود را بر تخته زند که به استعانت تخته، گردکان را بشکند، و این خالى از قوه نیست.
__________________________________________________
یک گردو بشکند، مغزش را در ظرف سفالین و پوستش را روى همین پله بریزد، و در وقت پایین آمدن از فراز مناره، یکایک پلهها را جارو کند، و پس از این که فرود آمد، جارو و ظرف را به محراب مسجد مىبرد. مغز گردوها را با کشمش مخلوط مىکند و در گوشه چادر خویش جایى دهد، و به سوى خانه روان مىشود و در راه به مردانى که مىرسند، و از آنها خوشش مىآید، از آن گردو و کشمش، تعارف و خواهش مىکند که آن را به خورند، زنان سترون بر این باورند که اجراى این مراسم ... شفابخش نازایى است.
سفرنامه شاردن، ج 4، ص 1486.
(18)- کفل.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 26
باب چهارم در بیان نکاح
واجب است تمام بندها را بگشاید، حتى بند زیر جامه، و طشتى سرنگون گذارده در زیر آن چراغى بسوزاند، از روغن طعام؛ و دختر بر روى زین بنشیند، و باجى یاسمن گفته:
هرگاه زین یافت نشود، بالشى گذارد و روى آن نشیند، و قدرى نبات بر بند ازار خود گذارد؛ و بىبى شاه زینب آن را واجب و دیگران مستحب مىدانند؛ و کلثوم ننه گفته که، هل نیز در میان دست خود بگیرد، و خاله جان آقا گفته که آن نباتى که بر بند ازار گذاشته، در وقت بیرون آوردن، به دست خود به دهن داماد گذارد، که در نظر داماد بسیار شیرین مىنماید، و این قول، خالى از قوه نیست.
و دیگر چادرى که داماد آورده در وقت عقد، باید بر سر عروس انداخت.
و جمیع علما اتفاق دارند که هیچیک از لباسهاى عروس نباید گره داشته باشد، زیرا که گره به کارش مىافتد؛ و دده بزم آرا گفته:
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 27
که عروس در وقت عقد، بر آینه نظر کند؛ و خاله جان آقا گفته که:
در وقت عقد، مستحب است که تخم مرغ، عروس به دست خود بگیرد، در وقت برخاستن رو به قبله، آن تخم مرغ را به دیوار زند؛ و کلثوم ننه این را اسراف مىداند.
و خاله جان آقا ذکر کرده که، هردخترى که خواهد بختش باز شود، ابریشم سبزى به سوزن کشیده و در وقت عقد بستن عروس؛ آن سوزن را فروکند در چادر عروس، و بعد بردارد و بر سر خود زند که مجرّب است.
و دیگر، دختران مادامى که به شوهر نرفته باشند، نوره کشیدن مکروه است؛ و باجى یاسمن گفته که: دختر باید ازاله مو را، به بند انداختن بکند؛ و دده بزم آرا، به سوزانیدن قائل است.
و بىبى شاه زینب گفته که:
زایل کردن مو مکروه است قبل از شوهر کردن، هرچند صد ساله باشد، و مویش یک چارک باشد، اما کسى با او موافقت ننموده.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 28
و دیگر از مسائل مهمه عروسى آن است که، در موقع حمام بردن، عروس را لغلغه «19» بمالند، که بدن و ف ... نرم و نازک باشد که مناسب این مقام شاعر گفته:
ز ضرب لغلغه از بس که بد صاف ز سینه بوسه مىغلطید تا ناف
اجزاى لغلغه از این قرارند:
کتیراى سفید و گل خطمى و عرق بنفشه و عنبر.
باجى یاسمن گفته: که داخل کردن مشک واجب است، و بعضى مستحب مىدانند، و بعضى مکروه مىدانند.
و دیگر، بند انداختن دختران و گریستن ایشان را، کلثوم ننه مستحب مىداند، و بعضى مکروه مىدانند، و بعضى واجب، و این قول، اقوى است.
و اعتقاد اکثر علماست که، دختران در موقعى که خانه هستند، در باب شوهر کردن خود، باید دعا کنند حاجتشان برآورده مىشود، و در وقت آمدن دلاله «20»، زینت کردن و در پشت کار
__________________________________________________
(19)- یا لخلخه؛ ترکیبى است از عطریات مختلف مانند مشک و عنبر و کافور و نظایر آن.
(20)- زنى که براى دختران ترشیده و زنان بیوه شوهر، و براى مردان زن پیدا کند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 29
نشستن، که بند «21» خود را بر دلاله ظاهر سازند، واجب است؛ و بىبى شاه زینب پشت کار نشستن را مستحب دانسته، و این قول، به احتیاط اقرب است.
__________________________________________________
(21)- هنر و فن که اکنون فند گویند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 30
باب پنجم در بیان احکام شب زفاف
بدان که گریستن عروس و مادرش، در شب عروسى واجب است؛ و داماد هم به تمامى زنهایى که در آن خانه هستند، محرم است.
و دده بزم آرا گفته:
داماد با هرزنى ملاعبت و دستبازى «22» کند، مىتواند کرد؛ و باجى یاسمن و یا سایر علما، آمدن مادر عروس را به خانه داماد در شب عروسى، فعل حرام مىدانند.
و واجب است که عروس و داماد در شب زفاف، پاى راست را بر پشت پاى یکدیگر گذارند، و هریک پیشتر گذارد، از دیگرى ساقط مىشود.
و کلثوم ننه گفته:
که اگر شوهر مقدم دارد، بر عروس غالب آید؛ اگر عروس مقدم دارد، بر شوهر غالب آید. این امر تجربه شده است، و اگر کسى عمدا ترک کند، ترک یکى از فرایض کرده باشد، و آثم است،
__________________________________________________
(22)- ملاعبت. شوخى کردن مرد با زن.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 31
و اگر سهوا فراموش کرده باشد، قضا کند، هرچند مدتى گذشته باشد.
و دیگر واجب است که در موقع آوردن عروس، شمع عروسى در جلو روى عروس باشد، و بیش از یک ذرع و یک چارک فاصله نباشد؛ و خاله جان آقا، تا سه ذرع تجویز کرده؛ و نقاره و سرنا و کسانى را که از عقب عروس مىآیند، بىبى شاه زینب و خاله جان آقا و کلثوم ننه، واجب مىدانند.
و اهل خانه عروس را با داماد باید شربت بدهند؛ و کلثوم ننه واجب مىداند، باجى یاسمن گفته که عروس را در خانه خودش، مادر یا خواهر یا دلاله تعلیم کند، که با شوهر حرف نزند، و چیزى نخورد، تا شوهر چند چیز به او ببخشد و یا به گردن گیرد؛ و این را به اصطلاح دندان گلى «23» گویند، و هیچیک از علما در این باب اختلاف نکردهاند.
و هرگاه شب زفاف باران آید، باجى یاسمن را اعتقاد آنست که عروس، ته دیگ خورده است.
__________________________________________________
(23)- رونماى داماد به عروس در شب زفاف.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 32
و دیگر نبات به دهن یکدیگر ریختن، عروس و داماد را واجب است، و از شیرینکارىهاست، و در آینه نظر کردن بر هر دو واجب است.
و بىبى شاه زینب گفته:
که نقل بر سر آنها ریختن از واجبات است، و نیز واجب است که آن زنانى که حاضرند، نقل را از سر آنان بربایند، و این را به اصطلاح گشایش گویند.
و خاله جان آقا گفته که:
اگر نقل بر سر مندیل «24» داماد مانده باشد، هرکه آن را بردارد و به جهت مطلبى بخورد، البته مرادش برآورده شود.
و دایره زدن واجب است و خواندن زنان به صداى بلند که:
بادابادا، خانوم مبارک بادا
امشب چه شب است؟ شب وصال است امشب
این خانه پر از شمع و چراغست امشب
آقا مبارک بادا، خانم مبارک بادا، جانم مبارک بادا ... «25» تا آخر، اجماعى علماست، و این تصنیف واجب است خواندن.
__________________________________________________
(24)- عمامه، دستار.
(25)- در نسخه چاپ مشهد چنین آمده است.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 33
دیگر رختخواب داماد و عروس را باید زنى بیندازد که نیک بخت باشد، یعنى هوو نداشته باشد، و دو شوهر نکرده باشد، و شوهر دوست باشد.
و نیز واجب است همه زنهاى حاضر، در پشت در و پنجرههاى اطاق عروس و داماد بنشینند، و حرکات و اقوال آنها را ببینند و بشنوند، و بعد از آن در وقت نماز، نماز را ترک نمایند، و آنچه را دیده و شنیدهاند، به یکدیگر بگویند و بشنوند و بخندند که ثواب بسیار دارد.
و نیز واجب است عروس را به مجلس درآورند، و دایره زنند و رقص کنند و همان ابیات را بخوانند، و اگر در شب، مقاربت واقع شده باشد و عروس باکره باشد؛ خونى که از بکارت او آمده، که زنان آن را در عرف، نشان گویند، به سینى گذارند و به نظر حاضرین رسانند، تا عروس و منسوبانش سرخ رو شوند، و الا از لته حیض کمتر شوند.
__________________________________________________
بادا بادا بادا، خانم مبارک بادا
امشب چه شب است، شب وصال است
این خانه پر از چراغ و لاله است.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 34
و خاله جان آقا گفته که بهتر آنست، که آن سینى از نقره باشد، و کلثوم ننه گفته که اگر مقدور باشد، از طلا بهتر است.
و دیگر واجب است که در آن روز، هل و گلاب به عروس دهند، که اول پسر زاید، و این قول، قوتى دارد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 35
باب ششم در بیان احکام و اعمال زاییدن زنان و ادعیه وارده درباره زائو
بدان که وقتى زن را درد گیرد و دیر زاید، و دیر فرزند از او متولد شود، طریقه معالجه آن است که، ماما خطاب کند به طفل، و اشاره به ف ... زائو کند و بگوید:
رخت براى تو دوختهاند، و آب به جهت شستن تو گرم کردهاند، چیزى باقى ندارى، زود بیرون بیا، و این مجرب است.
و وقتى که وضع حمل شود، زائو را به رختخواب بخوابانند، و طفل را نزد او بر زمین بگذارند، و تا شش روز زائو را سفیدآب به روى بمالند و میل «26» کشند، و خال بر ابرو گذارند.
و باید رختخواب زائو سرخ نباشد، زیرا که آل، ضرر مى رساند و براى دفع ضرر آل، ماما باید شمشیر برهنه در دست گرفته، چهار طرف اطاق را با سر شمشیر خط بکشد و در وقت خط کشیدن بگوید:
خش مىکشم، خش مىکشم
__________________________________________________
(26)- آلتى چوبى یا فلزى که به وسیله آن سرمه و توتیا به چشم کشند؛ چوب سرمه کش.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 36
خشهاى خش خش مىکشم
و به زائو در رختخواب بگوید: دورت را خش کشیدم، و باید البته خش بگوید نه خط، زیرا که آل ضرر مىرساند.
و دده بزم آرا گفته که شمشیر برهنه را بالاى سر زائو بگذارند تا روز حمام رفتن، و این مجرب است به جهت دفع آل.
و در باب ترکیب آل، علما به اتفاق معتقدند که:
او بشکل زنى است ضعیف اندام و ضعیف صورت، و موى سرخ دراز دارد و بینى او از گل است، چنانکه کلثوم ننه در وصف او گفته:
آل بشناختن بود مشکل گیس او سرخ و بینىاش از گل
گر ببینى بگیر بینى او تا ز زائو جگر ندزدد و دل
از آنجا که این ملعون مىآید و جگر زائو را مىدزدد و از آب مىگذراند، اکثر علما گفتهاند:
مادامى که از آب نگذشته باشد، علاج آن ممکن است، و این قسم مىتوان کرد که، اسبى بیاورند و در دامن زائو جو ریخته، اسب بخورد، و اگر به آب رسانیده باشد، دیگر علاج پذیر نیست.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 37
طفل شش شب باید روى زمین بخوابد و مادرش شب هفتم باید او را به گهواره گذارد، و آن شب را، شب خیر گویند، و باید شیرینى و خشکبار حاضر کنند، و ماما دست بچه را با دستمال بر پشت سرش ببندد و اشیاء مذکوره را که به اصطلاح توشه گویند، به بچه بخوراند، و این عبارت را به حضار بگوید:
- بگیر بچه را!
و یکى بچه را از دست ماما گرفته به دیگرى گوید:
- بچه را بستان!
بعد از آن بگوید:
خدا نگاه دارد.
و بچه را بگیرد.
و به قول دده بزم آرا هریک از زنان حاضر باید چیزى به ماما بدهند، و لو یک سوزن و سنجاق هم باشد.
و خاله جان آقا گفته که: باید ماما گردکانى را در بالاى گهواره بشکند، و در حین شکستن، رو به طفل کرده بگوید که: اگر صدایى مىشود، نترس، و اگر پدر و مادر نزاع کنند، نترس، و اگر سگ و کلاغ با هم صدا کنند، نترس.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 38
و دیگر زائو را وقتى که به حمام مىبرند، گردکانى را زائو باید خود بشکند، و این خالى از قوت نیست.
و سه عدد پیاز یا پنج عدد در وقت زائیدن یا خوابانیدن نزد او بگذارند، و باید پیازها را به میخ آهن بکشند و در روز حمام رفتن، باید زائو پیازها را از سیخ برآورده، به آب روان اندازد.
و دده بزم آرا گفته:
که مغز آن گردکان را که زائو به پاى خود شکسته بخورد، براى درد دندان بسیار نافع است.
و بعد از آنکه به حمام بروند، باید که در سر حمام، سازنده حاضر نمایند و چراغان کنند، و اکثر، این را مستحب مىدانند و بعضى واجب مىدانند.
باجى یاسمن گفته که:
قاووت «27» نیز زائو باید بخورد، و کلثوم ننه گفته که:
این قاووت باید از نخود و قند باشد، و باجى یاسمن از چیز دیگر نیز، تجویز کرده.
__________________________________________________
(27)- مخلوط آرد حبوبات بو داده با شیرینى خشک، نرمه آرد نخودچى که با قند نرم مخلوط کنند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 39
و بعد از آنکه زائو را از حمام بیرون آوردند، باید که سفیدى تخم مرغ را تمام برآرند، و نبات و دارچین و هل را سائیده، بر روى او پاشیده، زائو از آن بخورد، و بعضى هفت عدد گفتهاند، و تا نه دانه هم گفتهاند؛ و آن کسانى که با زائو هستند مستحب است که هرکدام یک عدد یا بیشتر بخورند.
و دده بزم آرا گفته که:
هرگاه از شمع عروسى چیزى باقى مانده باشد در سر حمام سوزانیدن مستحب است و جمعى گفتهاند: واجب است.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 40
باب هفتم در بیان حمام رفتن
بدان که اکثر علماى زنان گویند که: ستر عورت پیش، واجب نیست بلکه کشف آن واجب است؛ و جمعى را عقیده این است که باید دو طرف باز باشد.
و باجى یاسمن گفته:
اگر زن لنگ نو داشته باشد باید ببندد، و در وقت صابون زدن خصوصا نوره مالیدن، باید لنگ بردارد.
و پارهاى از علما این امر را واجب و برخى مستحب مىدانند، اجمالا ترک نشود.
و دیگر در وقت نوره کشیدن، باید زنها دور هم حلقه زنند و کشف عورت نموده، مشغول شوند و اختلاط «28» نمایند.
و کلثوم ننه گوید:
باید حرفى که ما بین زن و شوهر ایشان گذشته، بگویند.
اما مأکولاتى که در حمام باید خورده شود:
__________________________________________________
(28)- گفتگو کردن.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 41
زردک و ترب را واجب دانستهاند؛ و خاله جان آقا گفته که:
خوردن ترشاله «29» در حمام از جهت رفع درد سر نافع است، و باجى یاسمن گفته که:
خوردن کوکو و شامى و ماهى که از شب مانده باشد، سنت مؤکد است، و خیار خوردن را نیز تجویز کردهاند، و برخى دیگر خوردن آلوچه و نارنج و خربزه و هندوانه را موجب ثواب مىدانند.
__________________________________________________
(29)- هرخوردنى که ترش مزه باشد؛ برگه زرد آلوى خشک.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 42
باب هشتم در بیان سازها و افعال آنها
بدان که دایره زدن ثواب عظیم دارد خصوصا چهل حلقه، و هر چه وسیعتر باشد ثوابش بیشتر است. و هیچیک از علما اختلاف نکردهاند. و واجب است که در هرخانه دایره بوده باشد و اگر نباشد، کلثوم ننه گفته که:
در عوض در و پنجره و کرسى و سینى مىتوان زد، و اگر هیچیک از اینها یافت نشود هردو دست را بر هم زنند، و این خالى از قوه نیست.
بدان که سیزدهم صفر، و چهارشنبه آخر صفر که در اصطلاح چهارشنبه سورى گویند، واجب است زدن سازها، چون این دو روز بلاى بسیار از آسمان نازل مىشود؛ به سبب زدن سازها، رفع بلا مىشود.
و در عروسىها و عیدها و حنابندانها و در وقت آمدن سفرى «30»، و متولد شدن فرزند، در این اوقات زدن ساز واجب است. و در سایر اوقات مستحب است.
__________________________________________________
(30)- مسافر.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 43
در وقت آمدن نقارهچى، واجب است که نقاره بزنند، که بدون نقاره، شگون ندارد که نقارهچى از خانه بیرون رود.
و خاله جان آقا گفته:
واجب است که همه زنان به در خانه روند، و اگر زنى در نماز باشد، واجب است که قطع نماز کند.
و باجى یاسمن گفته که:
باید زنان بر نقارهچى سلام کنند، و این مستحب است.
و اما گریختن از نقارهچى، مذموم است به اعتقاد باجى یاسمن و دده بزم آرا، و این قول، خالى از قوه نیست.
کلثوم ننه گفته که:
در وقت غروب آفتاب، نقاره مستحب است که بکوبند، و باجى یاسمن واجب دانسته، و این اجماعى علماست که هرگاه زنى ابتدا به کارى کرده باشد و صداى نقارهچى بشنود، بهشت بر او واجب گردد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 44
باب نهم در بیان معاشرت زنان با شوهران خود
بدان که زن وقتى از شوهر راضى شود، که زن دیگر نگیرد، و در شب و روز با او صحبت بدارد، و هرچه او را امر کند به زودى انجام دهد، و هروقت از خانه بیرون رود، چیزى از براى او خرید کند و بیاورد.
و بىبى شاه زینب گفته که:
هرگاه زن از خانه بیرون رود، مرد منع نکند.
و دده بزم آرا گفته است که:
باید پول به زنان داد به جهت آجیل ایشان، و هرگاه مرد ندهد، زن خرده دخلى «31» کند، گناهى نکرده است.
و اجماعى علماست که عروس باید با مادر شوهر و خواهر شوهر و زن برادر شوهر که جارى یا- یاد- گویند؛ دشمنى نماید، و همچنین آنها، و اگر هم در دل با هم دوست باشند، در ظاهر با هم دشمنى بکنند، که از جمله واجبات است.
و بىبى شاه زینب گفته که:
__________________________________________________
(31)- از سر خرج (خانه و ...) زدن و به جیب خود ریختن.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 45
عروس باید هرچه مادر شوهر گوید، برخلاف رفتار نماید، و مادر شوهر همیشه شکوه عروس را به پسر کند، و زن باید که هر چه بتواند، افترا به خواهر شوهر بندد.
و کلثوم ننه گفته:
هرگاه ما بین آنها نزاع واقع شود، باید که اعضاى یکدیگر را به دندان بگیرند، و در نهایت شدت و غضب بکنند، خصوصا گوشت ف ... یکدیگر را اگر بتوانند بگیرند بسیار ثواب دارد، و این را در لغت، زنان لقمه گویند.
و نیز واجب است که اگر ف ... زن صدمه خورده است، در وقت جماع، به شوهر تقصیر را به گردن خواهرش گذارد، که با خواهرش کمتر محبت و مهربانى کند، شاید به این سبب کمتر به خانه او آید. و این قول، قوتى دارد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 46
باب دهم در بیان مطبوخاتى که به نذر، واجب مىشود
اول: سمنو «32»، بدان که در وجه تسمیه سمنو اختلاف است:
بىبى شاه زینب و خاله جان آقا را اعتقاد آن است که: س وقتى سمنو را وضع کردهاند، سى من آرد و یک من گندم بوده است، و آن دو نفر قائلند، سه منو است که از کثرت استعمال، سمنو شده است، چنانکه در رساله جداگانه متن و حاشیه، تصریح نمودهاند.
کلثوم ننه گفته:
که سى من آرد و یک من گندم، معلوم نیست، و این سمنو بدون «ى» واقع شده است. و وجه تسمیه آن، آنست که چون مصالح و اجزاى آن سه چیز است، که آن آرد و آب و گندم باشد؛ از این جهت سمنو گفته شده است.
و بعضى بحث کردهاند که پنج چیز است، و گردو و بادام نیز دارد، و بعضى گفتهاند: دو چیز، وقتى که واضع وضع کرده بود، ندانسته، بلکه در آخر تصرف کردهاند، و ظاهرا این قول، اصح است.
__________________________________________________
(32)- نوعى شیرینى که معمولا در هفت سین نوروز گذارند. و نیز به نذر آنکه پسر بزایند یا بخت دخترشان باز شود؛ سمنو بار مىکردند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 47
و جمیع علما را اعتقاد آن است که، از اعاظم نذورات، چهار چیز است:
اول: سمنو، و در هروقت مىشود پخت.
دوم: شله زرد «33»، و آن را باید در ماه محرم پخت، گرچه برخى عقیده به تعیین وقت ندارند، و به اجماع علما هروقت بخواهند، توانند پخت.
سوم: حلواى سوهان، که از سمنو پخته مىشود.
و کلثوم ننه گفته که:
به بعضى مىافتد، خوب است، و به بعضى نمىافتد، بد است.
چهارم: آش شله قلمکار «34»، و آن نیز مشهور است و احتیاج به ذکر ندارد.
__________________________________________________
(33)- نوعى غذا، براى تهیه آن از برنج، روغن، شکر، مغز بادام، زعفران و گلاب استفاده مىشود.
(34)- نوعى غذا، جهت تهیه
آن از برنج، عدس، لوبیا، نخود، ماش، پیاز، گوشت و سبزى استفاده مىگردد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 48
باب یازدهم در بیان تعویذ و چشم زخم
اول: مهرههاى کبود، که خوش رنگ باشد.
دوم: شاخ آهو.
سوم: ناخن پلنگ، و کلثوم ننه گفته که:
آن شاخ باید به نقره گرفته شود
چهارم: مهره سفید، که آن را ک ... گربه «35» گویند، به اصطلاح زنان؛ و این عظیمتر است.
پنجم: نفس حمار، و به قول اصح باید کوچکتر باشد از خرما خرک، و بعضى گفتهاند که: هرچه بزرگتر باشد بهتر است.
ششم: پارچه کبود، که به اتفاق جمیع علما از جمله تعویذات جلیله است، و خاله جان آقا گفته که: باید پارچه کبود را در روز چهارشنبه پیش چشم بر بندد.
هفتم: بابا غورى، که آن هم مهره است، و این قول احوط است.
__________________________________________________
(35)- مهرهاى است که گویا از بقایاى جانوران دریایى و نرم تنان به دست آید و آن را در جزء نظر قربانى، براى جلوگیرى از چشم زدن، به کودکان مىآویزند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 49
و از این مقوله بسیار است که ذکر آنها موجب تطویل کلام است. و بعضى، پنبه چهل رنگ گفتهاند؛ و کلثوم ننه گفته که:
این پارچه پنبهاى باید، هریک از جایى باشد، و لازم است که از کسى گرفته باشند، که داغ فرزند ندیده باشد، و فرزندش مانده باشد، و این قول قوتى دارد.
هشتم: اسپند سوزانیدن، بهتر آن است که در غروب آفتاب باشد، و اکثر علما قائلند که باید شنبه خریده شود، و این احوط است.
و بىبى شاه زینب گفته که:
هرگاه خواهند اثرش بیشتر باشد، به در دکان عطارى روند و بگویند: اسپند دارى؟ چون گوید: بلى، از آنجا بگذرند و در جاى دیگر رفته، بگیرند، و این احوط است.
و آداب سوزانیدن اسپند آن است که، اگر شب جمعه بسوزانند بهتر است، به اعتبار اینکه تمام بیمارىها رفع مىشود. و اگر بر کف پا بمالند، براى هرعلت، آن علت زایل گردد.
و در وقت سوزانیدن بگویند:
بترکد چشم حساد و حسود، بر افتد منافق و جهود. و بعد از آن، اسم دشمنان خود را که دانند بگویند. و از سیاهى اسپند، بعد
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 50
از آنکه سوخته باشد، باید بر کف پا و دست و سر بینى ایشان کشیده شود، که تأثیر عظیم دارد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 51
باب دوازدهم در بیان اقسام محرم و نامحرم
کسانى که نامحرمند:
اول: عمامه به سر، اگرچه کوچک و کمتر از پانزده سال داشته باشد؛ ولى عمامه هرچه بزرگتر باشد، صاحب آن بیشتر نامحرم است.
و طالبان علم: در هرلباسى باشند.
دیگر، علما، پیش نمازان و خدام مساجد و روضهخوان و واعظ و تاجر و کسانى که به حج رفته باشند.
دیگر، مؤذن.
و واجب است این چند طایفه، اگر محرم نسبى هم هستند، مانند: شوهر یا پسر خود و عمو یا پسر برادر و پسر خواهر و دایى و حتى شوهر خود، زن از آنها بگریزد و اجتناب نماید و الا گناه کرده است.
اما آنان که محرمند:
یهودى، یراق فروش، سبزى فروش، زردک فروش، بزاز، پنبه عوض کن، طبیب، رمال، دعانویس، جادوگر، مطرب، نقارهچى، سرناچى، عمله، کلاه بسر، گلوبندفروش.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 52
و دده بزم آرا فرماید که:
اگر یهودى یراق فروش باشد، و اتفاقا او دعانویس هم باشد؛ به اندازهاى محرم است که، تا هم فیها خالدون!! و اجتناب از او فعل حرام، و جزء گناهان کبیره مىباشد، بلکه این مرد، اگر به خانه وارد شود، باید احترامات او را به جا و حاجتش را برآورد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 53
باب سیزدهم در بیان استجابت دعاى نان
در چند وقت دعاى ایشان مستجاب مىشود:
اول: در وقت زدن نقاره، هیچدعایى رد نمىشود، و این دعا را بخوانند:
توکلوا على غیر اللّه ان کنتم فاسقین، و ان تسمعون حرف الشیطان فاسجدوا لبقره إن کنتم ساجدین، و أوصیکم بترک الصلوه.
و أکل الصوم ان کنتم سامعین، تشتغلو الضرب الدف و الدنبک ان کنتم عاقلین، اللهم انى استلک بل سئلت غیرک ان یعقد لسان زوجى و زوجه أخیه و أمه و أبیه و أخته و موالیه، و أن یحفظنى من شر جمیع أعدائى، سیما ما ذکر اسمهم، و أن یضیق أسافل أعضائى، و أن یقذف محبتى فى قلب زوجى، و اذا مات یبلغنى فى ساعته و فاته، استجب دعائى بحق أعدائک التنبلین البیعارین البیکارین یا أصمّ السامعین!!
دوم: در وقت زدن هرساز، خواه سرنا باشد و خواه کمانچه و امثال اینها؛ و باجى یاسمن گفته: که وقت سوتک زدن البته دعا مستجاب است، و این خالى از قوه نیست.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 54
سوم: در وقت باز کردن دیگ حلیم و سمنو و آش برگ و برگ ریختن در دیگ، و باجى یاسمن گفته:
که در وقت گندم ریختن نیز، هیچدعا رد نمىشود.
چهارم: در وقت حنا بستن عروس، باجى یاسمن گفته و دده بزم آرا نیز قائل است که: دعا رد ندارد.
پنجم: وقت خواب رفتن.
ششم: وقت ختنه کردن پسران، باجى یاسمن گفته که:
وقتى که دلاک تیغ مىزند، و ذکر طفل را مىبرد، هیچدعا رد نمىشود، به خصوص دعاى دخترانى که هنوز شوهر نرفته باشند.
هفتم: در شب زفاف، باید که دور هم بنشینند، و حرفهاى شیرین در میان آورند، که باعث خشنودى مادر عروس شود، بعد دعا کنند که مستجاب مىشود.
هشتم: وقت میوه بستن، باید روزى که انگور یا خربزه مىبندند، بگویند که: خربزه گرفتیم براى خرجى خانه، و آن خربزه و انگور را به سلامت بخورند.
نهم: وقت جا کردن آذوقه سالیانه است، باید که آش عدس بپزند، که باعث تبرک است.
دهم: وقت عقد بستن و وقت تولد فرزند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 55
باب چهاردهم در بیان آمدن مهمان به خانه و بیرون رفتن و متعلقات آن
بدان که اجماع علما بر این متفقند که در شب چهارشنبه نباید به خانه مهمان برد، و در شب جمعه نباید گذاشت که مهمان از خانه بیرون آید؛ زیرا که در شب چهارشنبه درد بد و آفتها به خانه مىآورد، و در شب جمعه، هرگاه بیرون رود برکت و رزق و ثواب، بیرون مىرود.
و بىبى شاه زینب و دده بزم آرا را اعتقاد آن است که: سابق بر این دستور چنین بوده، اما ما مسئله را چنین یافتیم که، در شب یکشنبه مهمان به خانه نبرند، و اگر در شب شنبه کسى مهمان شود، شب یکشنبه را نماند، و البته مىرود و بعد برمىگردد.
و مهمان تا سه روز اختیار با خودش مىباشد، و منت بر صاحب خانه ندارد، و بعد از سه روز، هرروز که مىگذرد منت مهمان بر صاحب خانه است.
و مدت مهمان بودن از یک هفته کمتر، و از یک ماه بیشتر نیست.
و باید هرزنى که به مهمانى مىرود، تمام اطفال خود را همراه ببرد، حتى طفل شیرخوار و دایهاش را نیز ببرد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 56
و قول بعضى از علما این است که، هرگاه در شب چهارشنبه کسى به شبنشینى برود و خواهد که برگردد، یک دانه سنجاق به زبان گیرد، و به خانه میزبان، به جاى خود اندازد.
و در وقت چیز خوردن، مهمان هرچند که سیر شده باشد؛ بر میزبان واجب است که لقمههاى بزرگ گرفته، و به یاد هریک از خویشان او که به خانه ماندهاند، و حاضر نیستند بدهد؛ و ایشان را در سر سفره یاد کند، که جاى فلان خالى است.
و بر مهمان واجب است که در وقت چیز خوردن، به یک دفعه چیز نخورد، بلکه قدرى بخورد و تأمل نماید، و میزبان او را قسم دهد به جان شوهر و فرزندان که چیز بخور، و او مضایقه نماید و کمکم خورد.
و دیگر چون مهمان در جایى باشد، و صاحب خانه با حلال خود مقاربت کند، بر مهمان واجب است که از صاحب خانه چیزى بگیرد بخورد، مثل: حلویّات و نبات و خشکبار، و این را به اصطلاح زنان، سلطان حقى مىگویند.
و بر میزبان واجب است که از براى مهمان، خربزه و هندوانه و انار و سیب یا حلویّات بیاورد، و چون مهمان به خانه خود رود،
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 57
واجب است که جا خالى «36» بفرستند، مثل: هل و میخک و غیر آن، جا خالى را فرداى آن شب بفرستند.
و بىبى شاه زینب گفته که: یک روز بعد از رفتن مهمان، احوط است.
و باجى یاسمن گفته که: در جا خالى فرستادن، کوتاهى احوط است.
و باجى یاسمن گفته که:
در جا خالى فرستادن کوتاهى نکند، که از گناهان کبیره است.
و هرکس ترک نکند جا خالى فرستادن مهمان را؛ خداوند خیر و برکت به او مىدهد.
و اجماعى علماست که عروس سى ساله را هم باید، جا خالى فرستاد.
__________________________________________________
(36)- جا خالى، آنچه به رسم هدیه فرستند کسى را که از جایى رفته است.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 58
باب پانزدهم در بیان صیغه خواهر خواندگى
جمیع علما اتفاق دارند که باید زن خواهر خواندهاى «37» داشته باشد، و اگر کسى بمیرد و خواهر خوانده نداشته باشد، چگونه امید بهشت داشته باشد.
و کسى که خواهر خوانده داشته، و تمام اوقاتش را صرف آن کند، در قیامت براى او حساب نخواهد بود، و او را بىحساب داخل بهشت کنند.
و بىبى شاه زینب گفته که:
اگر عمدا ترک کند آثم و گناهکار خواهد بود، و بر دین یهودى و نصرانى خواهد مرد، و این قول، نهایت قوت دارد.
در بیان روز صیغه خواهر خواندگى:
اجماعى علماست که این امر باید روز عید غدیر واقع شود، و در غیر این روز درست نیست، و باید در یکى از امامزادهها خوانده شود، و زدن دایره در آن وقت واجب است، و نیز شربت باید بدهند.
__________________________________________________
(37)- دختر یا زنى که شخص او را به خواهرى پذیرفته باشد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 59
و کیفیت خواهر خواندگى به فتواى کلثوم ننه این است که یکى بگوید:
به حق شاه خیبر گیر.
و دیگرى بگوید:
خدایا، مطلب ما را بر آور و بپذیر.
و دیگران، به نحو دیگر گفتهاند.
و در این باب اختلافى دارند، اما این اقوى است.
و چند دستمالى که باید خواهر خواندهها داشته باشد، به اجماع علما چهارده دستمال است:
اول: دستمال غمزهبند، و طریق بستن آن این است که باید بر پیشانى و دست راست بندد.
دوم: دستمال عشوهبند، و طریق بستن آن است که بر یک طرف سر، کج بسته شود.
سوم: دستمال زلفبند، و طریق بستن آن این است که یک طرف پیشانى و یک طرف زلف را بگیرد.
چهارم: دستمال یکه شاخ، که سر دستمال را به سر بند کرده و سر دیگرش را به دوش انداخته دارد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 60
پنجم: دستمال چکى چکى، که باید در آن روز آن را از زیر ذقن «38» برده، سرهاى آن را پشت سر، بند نماید.
ششم: دستمال زناربند، که باید آن را از پشت گردن در پیش سر کرده، گره زنند.
هفتم: دستمال بالبند، که باید آن را روى بازو بندد.
هشتم: دستمال داغبند، که باید آن را مابین دست و مرفق «39» بندد.
نهم: دستمال مکن مرگ ما، که باید آن را به پشت دست بندد به نحوى که انگشت بزرگ را نگیرد.
دهم: دستمال حقهبند، و طریق بستن آن این است که باید بر ران، بر روى زیر جامه بندد.
یازدهم: دستمال سرخاب پیچ.
دوازدهم: دستمال آجیلبند، که باید در مهمانىها داشته باشد به جهت تنقل بستن.
سیزدهم: دستمال فرقبند.
چهاردهم: دستمال مزهبند.
__________________________________________________
(38)- چانه.
(39)- آرنج.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 61
بدان که هرگاه دو زن بخواهند خواهر خوانده بشنود، بدون دیدن یکدیگر، اول زن معتبرى که باید نهایت اعتماد بر او داشته باشند، که او را در اصطلاح پا سبز «40» گویند، و عروس چک، از موم سازند، و کلثوم ننه گوید:
عروس چک، در اصل عروس کوچک بوده، که از کثرت استعمال عروس چک شده، و سایر علما گفتهاند: این کاف کاف تصغیر است، مانند: پسرک و دخترک و غلامک- و باید خوان پوشى، در نهایت زینت، با یک خوان شیرینى درست کرده، و عروس چک را بر روى خوان نشانده، از براى آنکه مىخواهد، با او خواهر خوانده شود، بفرستد.
و اگر آن کس خواهد که خواهر خوانده شود؛ باید یک کجک نقره، که آن را در اصطلاح زنان گلوبند نامند، بر سر عروس چک بیندازد، و پا سبز را نیز خلعت دهد؛ و کلثوم ننه گفته:
لؤلؤ زربفت نیز کافى است، و بعضى گفتهاند که: رخت ساده نیز کفایت مىکند، و قول اول، اقوى است.
__________________________________________________
(40)- میانجى، دلال.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 62
و هرگاه چنین رد و بدل شد، معنى رضایت طرفین است، و اگر هم طرف نخواهد که خواهر خوانده شود، چادر سیاه بر سر عروس چک کرده، پس مىفرستد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 63
باب شانزدهم در بیان چیزهایى که بعد از خواهر خواندگى براى یکدیگر فرستند
و ذکر همه آنها باعث طول کلام مىشود؛ آن چه را علماى خمسه در آن اختلاف نداشتهاند، ما ذکر مىکنیم، و آنها از این قرار است:
هل درست، یعنى حلم دارم.
هل باز، یعنى هلاکم.
هل یک طرف پوست کنده، یعنى از حلم پاره پاره شدم.
میخک، یعنى کبابم.
دارچینى لوله، یعنى قربانت شوم.
دارچینى باز کرده، یعنى بیمارم، چکنم؟
جوز درست، یعنى من از توام، هیچغم مخور.
جوز یک طرف سائیده، یعنى درد و ضعف دارم، این را مالیدهام، تو هم بمال.
نبات، یعنى در چشم من شیرینى.
صندل، یعنى همه وقت مىبویمت.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 64
شیشه، یعنى دل من از دست تو نازک شده است.
عناب، یعنى:
عناب لب لعل ترا قند توان گفت چیزى که به جایى نرسد چند توان گفت
زعفران، یعنى:
زردم کردى چو زعفران سوده تا چند خورم غم ترا بیهوده
انچوچک «41»، یعنى لعنت بر تو!
فندق شور نکرده، یعنى غم ترا خورده و مىخورم.
فندق شور، یعنى سرا پا داغ ترا به دل دارم.
فندق سر داغ کرده، یعنى آتش بر سرم افتاده است در طلب تو.
فندق ک ... پهلو داغ، یعنى چنانکه آتشم بر دل زدى آتش بر ک ... بیفتد.
بادام پوست کنده، در این باب نیز بیتى گفتهاند:
بادام سپید سر برآورده ز پوست عالم خبر است من ترا دارم دوست
__________________________________________________
(41)- یا انجکک، درختى که در ایران در جنگلهاى خشک فارس و کوههاى بختیارى و لرستان وجود دارد. دانه آن شبیه به دانه امرود و مغز آن سفید است و آن را خورند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 65
گاه، نیز بیتى گفتهاند:
تکیه بر دیوار دارم همچو کاه از دست تو بر در و دیوار بنویسیم که آه از دست تو
تیر و کمان که مىسازند هم نظمى گفتهاند:
عاشق کردى مرا به بازى بازى استاد شدى تو و کمان مىسازى
خواهى که به یک شست دو تیراندازى من نرد نیم به ششدرم اندازى
زغال، یعنى دشمن رو سیاه شود.
موم، یعنى از غمت مثل موم شدم.
کاغذ سرخ، کلثوم ننه گفته:
برایت مىنویسم نامهاى از بس که خون گریم تو گویى کاغذ مکتوب من رنگ حنا دارد
کاغذ زرد، نیز گفتهاند: این زردى رنگ از فراق تو شده.
مرد نیز، از براى زن، به اعتقاد کلثوم ننه، اگر تنگ طلا بفرستد، این معنى را دارد:
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 66
تو که از تنگ طلا مى مىخورى سر سرناى مرا کى مىخورى
خاتمه در بیان ادعیه و اذکار متفرقه و آداب کثیر المنفعه
اجماعى علماست که در شب چهارشنبه سورى باید ظرفى مانند: سبو و کوزه را پر از آب کرده، وقت غروب آفتاب، از بام به کوچه اندازند، که رفع بلا مىکند.
کلثوم ننه گفته که:
در وقت بردن ظرف، به عقب نگاه نکنند، که بلا برمىگردد.
و بعد قدرى آتش روى آن ریزند، و بعد مقدار کمى پول سیاه، پائین اندازند، و آن پول باید باشد، تا فقیر بردارد.
و باجى یاسمن گفته که:
در روز عید بابا شجاع الدین، چنگال «42» خوردن ثواب عظیم دارد، و اگر روز سهشنبه یا چهارشنبه یا جمعه، اول ماه واقع شود،
__________________________________________________
(42)- یا چنگالى، نان گرمى که با روغن و شیرینى، در یکدیگر مالیده باشند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 67
هرکه در آن ماه بمیرد، باید یک لنگه کفش خودش را با او در قبر گذارند، که در آن ماه، کسى از اقوامش نمیرد.
دیگر از ضروریات که از جهت زود بر آمدن مطلب است؛ دوازده فتیله را در بیست و هفتم ماه رمضان، باید روشن نمایند.
خاله جان آقا گفته که:
اگر خروسى، در غیر وقت بخواند، باید او را کشت، زیرا که اگر او را نکشند، صاحبش مىمیرد، و این قول خالى از قوه نیست.
و اجماعى علماست و واجب است زنان را که، در کوچهها و بازارها هرجا که تعزیه باشد بروند، بلکه گفتهاند:
واى به حال زنى که تعزیه تا یک فرسخى باشد، و او نرود. و اگر زن حامله، در تعزیه و یا روضه، وضع حملش شود، قدم آن فرزند مبارک است، و نام او را رمضان باید گذاشت.
دده بزم آرا گفته:
هرگاه زنى بخواهد فال بگیرد، در شب چهارشنبه بر سر راه بنشیند، کلید دو دندانه را بر زمین گذارد، و هرمطلب که خواهد نیت کند، به حرف کسى که از آن جا عبور مىنماید، گوش دهد، و نتیجه را از حرف او معلوم کند.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 68
و اگر مهمان آید، در همان ساعت که وارد مىشود، آرد برنج حلوا کند، و به مهمان بدهد؛ و بىبى شاه زینب گفته:
که بر پشت بام برآید و فریاد کند که:
مهمان عزیز آمده، چه خوردش بدهم؟ هرچه گویند، بدهد، که بسیار مجرب است.
چنانکه میان زنان مشهور است که، کسى فریاد زد که: ک ...
خر، آن را به بیمار داد، در حال، صحت یابد.
و دیگر جاروب کردن خانه؛ تا مهمان در خانه است، جاروب کردن حرام است، و در شب و روز سهشنبه و چهارشنبه هم، جاروب کردن فعل حرام است.
و کلثوم ننه گفته که:
باید سه روز از ایام هفته جاروب نکنند، که در آن سال مورچه به اطاق و خانه مىافتد.
باجى یاسمن گفته که:
بر هرزنى واجب است که هفتهاى یک مرتبه، و اگر ممکن نشود، ماهى یک مرتبه، و اگر باز هم استطاعت نداشته باشد، سالى
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 69
یک مرتبه، سمنو بپزد، و اگر کسى ترک کند، مرتد «43»، و اگر العیاذ باللّه کسى، در این امر عقیده سستى داشته باشد، در حکم کفر او، تأملى نیست.
و وارد شده:
أترجو رحمه اللّه إمراه تارکه الطبخ السمنو، و کان لها استطاعه طبخه، فلا فلاح لها فى الدارین الى یوم القیمه.
و نیز دیگر احادیث در این باب بسیار دیده شده اما به همین مختصر اکتفا شد.
باجى یاسمن و خاله جان آقا گفتهاند، و سایرین هم اختلاف ندارند که:
اگر زنى فندق سمنو را با خود دارد، ایمن شود از جمیع بلایا.
و انچوچک را باید به دست بکشند؛ برخلاف تخم خربزه، که باید به دندان بکشند.
و در وقت تخمه خوردن، باید تعارف یکدیگر کنند، و اگر تخمه را با نخود خام بکوبند، و بخورند، ثواب عظیم دارد، و مغز گردو را با مویز بخورد. و همچنین آش را با قاشق، و پلو را با
__________________________________________________
(43)- آنکه از دین حقیقى برگشته باشد.
کلثوم ننه، آقا جمال خوانسارى، ص: 70
پنجه، و هندوانه و خربزه را با دندان، و ترب را با نمک، و عسل را با روغن، و سیر را با ماست، و یخنى «44» را با ترشى، و کشک را با نعنا، و زردک را پخته بخورد.
تمت
__________________________________________________
(44)- گوشت پخته شده گرم و سرد. نوعى خوراک شبیه آبگوشت و آن را از گوشتهاى چرب سازند. قدیم در تهران پختن و خوردن یخنى رواج داشت و در سر هرگذر دکانهاى یخنىپزى دیده مىشد.