شعر طنز برای جام جهانی
Comic poetry for the World Cup
سالهــــــا دل طلب جـــام جهانی می کرد
خب جوان بود و در این باب جوانی می کرد
توپ می دید و پی کاپ، هوایی می شد
تیم می داد و مــرا پاک، روانی می کرد
0
0
0
تا که تیمش کند از منطقه ی خویش صعود
تکیه بـــــــر عرضه و تدبیر فلانی می کرد
پاره می کرد سپس لیست دعوت شدگان
داخل تیم یهو خانه تکـــــانی می کرد
“مَمدُسِــن” را به مرّبی گـــــــری آورده و بعد
لقب ایشان «فرگوسن ثـــــانی» می کرد
بعد گل خوردن تیمش، به سر تیم حریف-
هی تماشاگـــــــر او سنگ پرانی می کرد
چون«اِی.اِف.سی» پی محرومیتش می آمد
رو به «فیفا»زده و چرب زبانی می کرد
گاه از نشریه «مَشک» شکایت می برد
گاه با نشریه ی «کَشک» تبانی می کرد
عاقبت کِــرکِـــــره ی کُرکُری اش پایین بود
حذف می گشت و سپس مرثیه خوانی می کرد
نه فقط صحبت و نقد و نظـــــــر منتقدان
غزل بنده هـــــــم او را عصبانی می کرد
این دل ضایع مـــــــــا ضایعه ی ملّی بود
باز امّــــــــــــا طلب جام جهانی می کرد …