شادی در قرآن

زیباساززیباساززیباساز

خیلی وقتا پیش می آد که خیلی از مردم به خاطر افسردگی و کمبود شادی در روحیشون به روانپزشک مراجعه می کنند که معمولا با تجویز دارو انجام میشه. اما هیچ وقت فکر نکردیم که راههای شادی در دین ما یا در قرآن چگونه است. در این مقاله سعی شده برررسی اجمالی در موردشادی در قران و اسلام شده باشه البته با محوریت قرآن . فکر می کنم این مقاله چند قسمتی که در پستهای بعدی کامل تر خواهد شد کمک زیادی به ما بکنه مخصوصا برای اونایی که گفتم.

 

****************************************


قسمت اول: جایگاه شادی در اسلام:

 

در پی تحول اخیر غرب – که همان سکو لاریزه شدن فکر می باشد- دین مورد تهدید جدی قرار گرفت . چرا که در مخاصمه بین مردم و کلیسا ، غرب سلطه ی کلیسا را تنها عامل ناشادی مردم دانسته و لذا شعار مردم در مبارزه با دین و حاکمیت کلیسا این بود که «ما می خواهیم شاد باشیم» در پی این روند سکولاریزه شدن جوامع غربی ، فکر برنامه ریزی و عملکرد نظریه پردازان و اصلاح گران سکولار بر طبیعت و خواست مردم مبتنی گردیده و به همین دلیل مبنا و منشأ حق و تکلیف در جامعه ، خواست طبیعی واراده مردم شد . در نتیجه این رویکرد فکری ، انسانی به جهان ارائه شد که هیچ ارتباطی با ماوراء خود و جهان طبیعت نداشته و تمام هویت اوبه طور مادی و طبیعی تبیین و مبنای فکر و عمل گردید[1] .

از طرفی چون شادی از نیازهای طبیعی بشر است غرب هم برای تامین شادی و هیجان مردم برنامه ریزی فراوانی کرده است آنها تلاش کردند تا با فراهم سازی آزادی طبیعی و غریزی بشر ، مشکلات آزار دهنده و ضد شادی طبیعی انسان را از بین برده و موفق گردیدند بسیاری از قیودات عرفی -  اجتماعی را تا حد امکان از میان بردارند اما سوال اساسی که باقی می ماند این است که با توجه به مبانی نظری اسلام و محدودیتی که نسبت به برخی اعمال فردی و جمعی که شادی بخش است ، شادی چه جایگاهی دارد ؟ آیا جمع بین دین و شادی امکان پذیر است و یا باید قائل به سکولاریزم شده و دین را از عرصه اجتماع کنار گذاشت و یا آنکه انسان ها طبیعت خود را سرکوب کنند و از شادی دست بردارند .

از آنجا که اصل هویت دین اسلام مطابق و همسوی طبیعت و فطرت انسانی است ، نمی تواند نافی و مضاد شادی باشد . بنابر این جمع بین این دو ، امری ممکن است . لیکن نکته درخور توجه این است که دین اسلام حدود و مرزهای مشخصی دارد که شادی را هم در بر می گیرد . لذا شادی مطلق و بی حدو مرز و بی قید در دین جایز شمرده نشده است . چرا که هر مسلمانی خود را عبد خداوند و پاسخگوی ساحت مقدس او می داند .

در داستان بشر حافی می بینیم زمانی که او به طرب ، ساز و آواز مشغول بوده حضرت موسی بن جعفر (ع) که از آن حوالی عبور می کردند و متوجه امر گردیدند ، فرمودند : صاحب این خانه آزاد است یا بنده ؟ کنیز در جواب گفت : آزاد است. امام فرمود : معلوم است و الا اگر بنده بود این چنین بی پروا گستاخی نمی کرد . بشر با شنیدن کلام امام و رجوع به فطرت الهی اش در پی حضرت روانه شده و توبه کرد .

بنابر این جوان مسلمان نمی تواند در شادی اش لا ابالی و بی قید باشد. زیرا او متعلق به جامعه دینی است و جامعه دینی ، جامعه امر  ونهی ، تکلیف و اینکه «خدا چه می خواهد » است . بنابر این جوامع دینی با جوامع غربی و غیر دینی به لحاظ مبنا و اصول از هم متمایزند . لذا از همان سنخ شادی خاصی که در کشورهای غربی رایج است نمی توان در جوامع دینی اسلام وارد کرد  و بالعکس. اما در عین حال دو نکته اساسی در خصوص شادی را باید در نظر داشته باشیم :

نخست ؛ آنکه حدو مرزهای دین را به دقت ودرستی رعایت کنیم و دیگر اینکه در رعایت این مرزها از حدود معینی که دین ترسیم نموده تجاوز نکرده و نقص شادی را جبران نماییم . افراط و تفریط در تعیین حدود همیشه منجر به خسارات جبران ناپذیری می گردد . لذا باید همیشه قوانین را به شرع ارجاع داد

دین نه تنها مخالف شادی نیست ، بلکه آنچه زائل کننده شادی انسان ها است ، جهل  و بی کفایتی کارگزاران حکومتی می باشد . زیرا از یک سو جهل موجب عدم رعایت حدود شرعی آنگونه که باید باشد می شود و از سوی دیگر بی کفایتی مانع برقراری عدالت اجتماعی وتأمین رفاه نسبی روانی ، اقتصادی و اجتماعی افراد می شود که با دفع این دو همه ی انسان ها بطور طبیعی به رضایت ، خرسندی و شادی درونی  وروانی خود نائل می شوند . لذا انسان ها برخوردار از بهترین نوع شادی که از باطن سرچشمه گرفته و در ظاهر تجلی می یابند خواهند بود .

اگر مردم از شادی خاصی که دین نهی کرده چشم پوشی کنند به دلیل اینکه باور قلبی به قیامت و روز حساب دارند  معتقدند که با این اندک غضّ بصر، آخرت را آباد و به شادی ابدی نائل می شوند چرا که در پیشگاه خداوند رحمان هیچ عملی بدون حساب و پاداش نمانده و جبران خواهد شد .

لذا در پرتو چنین باور و اعتقادی با نگاهی این گونه به دنیا ، سراسر زندگی و حتی شادی های آن ، حقیقتاً غم خواهد بود . زیرا این شادی دنیوی در جهت رفع نیاز بوده و لذا پایان پذیر و مشقت آور است . پس اگر شادی های معنوی برای فردی حاصل شد دیگر شادیهای دنیا برای او شادی محسوب نخواهد شد .به همین سبب شمس تبریزی می گوید :

« در اندرون من بشارتی است که در شگفتم کسانی که این بشارت را ندارند به چه چیزی شادند ؟!»

در تأیید این مطلب و صحه بر تفوق حظ و شادی معنوی بر لذائذ و شادی های دنیوی حضرت امیر المومنین(ع) درباره حضرت رسول اکرم(ص) می فرمایند : « یقضمها قضما و لم یعرها طرفاً ... [2]» حضرت با تنفر و اجبار از دنیا بهره می گرفت حتی یک نگاه عاریه ای و گوشه چشمی به دنیا نداشتند. مگر پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار به دنبال شادی نبودند ؟ پس چرا حتی لحظه ای بدان توجه نکرده و دلخوش نبودند ؟ معلوم می شود اگر کسی شادی واقعی و حقیقی را چشید دیگر به شادی های دنیوی توجهی نخواهد داشت .

حاصل سخن اینکه همان طور که عرض شد شادی یک نیاز فطری و طبیعی است که خداوند تبارک هم بر آن صحه گذاشته ، لیکن آنچه مهم است این است که با این پدیده طبیعی برخورد ابزاری نشود و کوشید تا همه عوامل لازم و موثر را در جهت به فعلیت رساندن صحیح آن فراهم آورد .

 

منشا شادی از دیدگاه دین :

یکی از سوالات مطرح در بحث شادی ، منبع و منشأ شادی است که ریشه همه شادی های عالم کجاست . با جستجو در آیات قرآن منشأ شادی و غم در انسان ، خداوند معرفی شده است :

« ¼çm¯Rr&ur uqèd y7ysôÊr& 4’s5ö/r&ur»[3]

خنده و شادمانی در مقابل غم و حزن مثل هر فعل دیگری که در نظام طولی اسباب وعلل ، غایت آن به خداوند منتهی شده ، به ذات باریتعالی نسبت داده می شود . چون خالق همه سبب های شادی بخش خداوند است . از این روست که در ادعیه دینی آموزش داده شده که شادی را از خداوند درخواست کنیم :

1-   درخواست گشایش امور و تفرح قلب: « اسئلک ان تصلی علی محمد و آل محمد و ... و تیسر منقلبی و تفرج قلبی»[4]- « از تو می خواهم که بر محمد و آل او درود فرستی و امور مرا گشایش و قلبم را باز نمایی»

2-      درخواست شادی همیشگی : اللهم ... لایخلو قلبی من سرور و الابشار[5].

«خدایا هیچگاه قلب مرا از سرور و شادمانی خالی مگذار»

3-      درخواست همه شادی ها : اللهم صل علی محمد و آل محمد و اقسم لی من کل سرور و کل بهجه[6] .

4-      درخواست زندگی توام با شادی : و صحبنا صحبه السرور و اربحنا افضل ارباح العالمین .

«زندگی ما را همراه با شادی قرار داده و بالاترین سودهای عالم را نصیب ما گردان»

5-      درخواست وسعت روح : اسئلک ان تفرج ... ضیق صدری[7] .

«از تو می خواهم که بجای تنگی سینه به من گشایش عطا فرمایی»

البته شادی های حقیقی منسوب به پروردگار است نه شادی های پنداری و کاذب که منشأ آن جهل انسان و عدم احاطه علمی او به همه جوانب مسائل است . و بهترین سود و پر مشقت ترین تجارت هم همین دانسته شده که زندگی انسان قرین با شادی باشد : «صحبنا صحبه السرور و اربحنا افضل ارباح العالمین[8] »

پس منشأ شادی خداست که از طریق اولیاء خویش به ما آموخته که از خداوند محبت دیگر مومنان و گشاده رویی آنها را طلب کنیم . «حتی یستقبلونی بوجوه بسیطه» تا مردمان به چهره ای گشاده و رویی خوش با من برخورد کنند.

علت اینکه باید همه شادی ها رااز خدا خواست این است که او خود در رأس همه مسروران عالم قرار گرفته است .

 

3- انواع شادی

3-1- طبیعی و اکتسابی :

 انسان از آغاز پیدایش خود ، به لذت ها و شادی هایی می رسد و بتدریج شادی ها و لذت های گوناگون دیگری را تجربه می کند . بعضی از این شادی ها خود بخود بصورت طبیعی حاصل می شود ولی بعضی از شادی ها را نیز انسان باید خود بدست آورد و رایگان حاصل نمی شود .

3-2- شادی پایدار و گذرا:

 بعضی از شادی ها از لحاظ زمانی گذرا هستند ، یعنی انسان را بمدت کوتاهی شاد نگه می دارند و بعد از بین می روند مانند بیشتر شادی هایی که از طریق عوامل مادی بدست می آیند  . گفتار حضرت علی (ع) که می فرمایند : «چه بسیار شادی هایی که فرد را به اندوه ابدی می کشاند[9]» اشاره به چنین شادی هایی دارد .

اما بعضی از شادی ها پایدار هستند و به راحتی از انسان جدا نمی شود . فردی که همراه با ایمان و رضایت است و در مشکلات به فکر راه حل آنهاست . این فرد با شادی پایداری همراه است که از بین رفتن شادی او فقط بستگی به تغییر نگرش او دارد .

اگر دستورات دینی را نگاه کنیم ، می بینیم که می کوشند انسان به شادی های پایداری برسد . البته اسلام مخالف شادی های کوچک نیست ولی هدف اصلی اسلام پایدار کردن شادی های انسان است .

لذا در دستورات اسلامی می بینیم که توجه به ناپایداری بعضی از شادی ها می دهد و می فرماید : «بِقَدرِ السروریکون التنغیصُ[10]»

یعنی به اندازه شادمانی آکنده شدن از غم و اندوه می باشد. «اوقات السرور خُلسه[11]» زمان های شادی ربودنی است . و از طرف دیگر شادمانی مومن را در طاعت الهی معرفی می کند[12] و عید را آن روزی می داند که شخص گناهی مرتکب نشده باشد[13] .

3-3- شادی مثبت و منفی:

 شادی هایی که در قسم قبلی شمردیم ممکن است مثبت یا منفی باشد و این بستگی به عوامل شادی ، انگیزه های شادی ، جلوه های شادی و ... دارد و هر کدام از این ها اگر در شروع رد شده باشد ، شادی منفی می شود و گرنه شادی مثبت است . در آیات قرآن نیز ما این دو رویکرد را نسبت به شادی مشاهده می کنیم : آیاتی که شادی را نکوهش کرده و آیاتی که آنرا ستوده است .

در اینجا به خلاصه ای از تقسیم آیه هایی که درباره شادی است اشاره می شود :

آیاتی که شادی را بیان می کند یا شادی را در آخرت مطرح می سازد مانند «وجوه یومئذ ناضره[14]»- « در آن روز صورت هایی شاداب و مسرورند» . و «فوقیهم الله شر ذلک الیوم و لقیهم ضره و سروراً[15]»- « خداوند آنان را از شر آن روز نگه دارد و آنها را می پذیرد در حالیکه غرق شادی و سرورند»

و یا به شادی در دنیا می پردازد . این دسته از آیات نیز یا به اصل مفهوم شادی پرداخته است و یا جلوه ای از شادی را مطرح می کند و آیاتی که به مفهوم شادی می پردازد خود دو دسته اند :

الف) آیاتی که شادی را می ستاید .

ب) آیاتی که آنرا نکوهش می کند .

و آیاتی که به جلوه های شادی می پردازد و نیز دو دسته است :

الف) جلوه های مثبت

ب) جلوه های منفی

 

*****************************

 

در قسمت بعدی آیاتی که مربوط به شادی می باشند بررسی می شود...

 



[1]- دکتر یثربی ، فصلنامه کتاب زنان شماره 13

[2] - نهج البلاغه ، خطبه 160

[3]- نجم /43

[4] - تهذیب الاحکام ، ج3 ، ص 78

[5]- بحارالانوار ، ج 91 ، ص 151

[6] - همان ، ج 95 ، ص 115

[7]- مصباح کفهمی ، ص 643

[8] - مصباح کفعمی ، ص 643

[9]-آقاجمال خوانساری ، شرح غرر و درر آمدی ، ج4،ص 554

[10] - همان ، ج 3 ، ص 216

[11]- همان ، ج1 ، ص 272

[12] - عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی ، تصنیف غرر الحکم و در رالکلم ، ص 319

[13]- نهج البلاغه حکمت 428

[14] - قیامت /22

[15]- انسان /11



نوشته شده توسط امیر گروسی