احکام طنز؛ فتوای آیت الله خامنه ای
با وجود اهمیت طنز و گرفتاری دائمی مردم با آن و اینکه احکام مهمی هم بر بعضی از آنها حمل میشود و حتی گاهی حرمت دارد، ولی در رساله های عملیه خیلی به آن پرداخته نشده است و حتی در استفتاءات نیز خیلی مباحث جدی در این خصوص پیگیری نمیشود. البته مطالبی هم که گفته شده است معمولا دسته بندی ندارد مگر در بعضی از کتب.
به هر حال نظرات پنج نفر از اعاظم مراجع تقلید را با هم بررسی میکنیم.
دیدن و شنیدن برنامه های طنز
س 1184: آیا دیدن یا شنیدن برنامههاى طنز از رادیو و تلویزیون اشکال دارد؟
ج: گوش دادن به برنامههاى طنز و نمایشهاى فکاهى و دیدن آنها اشکال ندارد مگر آن که مستلزم اهانت به مؤمنى باشد.[1]
لطیفه برای اقوام کشور
س: گفتن یا شنیدن لطیفههاى رایج در کشور که مربوط به اقوام مختلف است چه حکمى دارد؟
ج) اگر غیبت بوده و یا موجب اذیت و هتک مؤمنى باشد، جایز نیست.
خنده طرب انگیز که از خود بیخود میشویم؟
ایشان در بررسی غنائی که حرام است قیودی را میشمارند، که اولین آنها طرب انگیز بودن است که میفرمیاند در حرمت غنا نقشی ندارد. به مناسبت بحث خنده طرب انگیز، یعنی چنان بخندد که از خود بیخود شود را مطرح میکنند که آن نیز حرام نیست.[2]
به شوخی دروغ گفتن و قصه های کاذب
شوخی کذب و دروغ دو صورت دارد:
۱) گاهی خبری خلاف واقع میدهد و مقصودش از آن خبر این است که افراد را بخنداند؛ مثلاً به کسی میگویند: " شما امروز ناهار منزل فلانی مهمان هستید" و مخاطب آنجا میرود و میبیند خبری نیست! عدهای که این صحنه را میبینند یا بعد از مراجعه آن فرد متوجه میشوند، میخندند. در این اِخبار، هزلی وجود ندارد، بلکه خبر خلاف واقعی داده میشود. لکن مقصود این است که مخاطب، این خبر را جدّی بگیرد و به دنبال آن برود. این مسلّماً حرام است؛ چراکه گوینده خبری داده و قصد واقع هم نموده است. لکن خلاف واقع است؛ مثل بقیۀ دروغها. البته در دروغهای دیگر انگیزههای دیگری است و در این دروغ، انگیزۀ مزاح است. این دروغ با دروغهای دیگر هیچ تفاوتی نمیکند و حرام است.
۲) در نوع دوّم از انواع هزل، خبر کذبی داده نمیشود، بلکه خود کذب، شوخی و هزل است؛ مثل لطیفه و مَتلهایی که بین مردم متداول است؛ مثلاً از زبان حیوان یا از زبان شاگرد و استاد یا پدر و پسر چیزی را نقل میکنند که خلاف واقع هم است؛ این نوع از هزل حرام نیست.
حکایات و قصهها نیز شبیه همین شوخیهاست که اینها در مقام هزل نیست؛ مثلاً رمانهای طولانی، ممکن است هزار بار از قول شخصیتهای داستان مطلبی را نقل کنند. این هم ملحق به هزل است. بنابراین از جهت کذب بودن حرام نیست؛ هرچند ممکن است از جهت دیگری، حرام شوند؛ مثل جایی که مفسدهای به دنبال داشته باشد.
تقلید لهجه ها
متأسفانه یک کار زشتی در بین مردم رایج است که از لهجههای بعضی از ولایات تقلید میکنند؛ این آیا غیبت محسوب می شود یا نه؟
این مسلماً حرام است. در حرمت این عمل هیچ شکی نیست. لکن غیبت نیست. چون قیودی که در غیبت ذکر شد -که مقوّم معنای غیبت محرم شرعی است- در این جا وجود ندارد. یکی از قیود، مستور بودن بود. خب، این مستور نیست. علاوه بر این که عیب نیست اصلاً. کسی این را به عنوان عیب ذکر میکند، ولی اصلاً عیب نیست! بنابراین وقتی عیب نبود، پس غیبت نیست. مثل این است که مثلاً بگویند: آقا عمامه سرش است؛ این «عمامه به سر بودن» عیب نیست. ذکرش بنابراین غیبت نیست. علاوه بر این که امر ظاهری است، امر واضحی است. پس تعریف غیبت بر این صدق نمیکند. اما مسلماً حرام است.
این از باب تمسخر و از باب استهزاء و اینهاست. اینجا دیگر فرقی نمیکند که علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض کنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجهی یک شخصی را –به عنوان اینکه لهجهی او، لهجهی عموم است- تقلید بکند. این صور مختلفی دارد. همهی اینها محرّم است. منتها تفاوتش این است که اگر غرض او لهجهی عموم باشد، این میشود اهانت به همهی آن جمعیت؛ که خب طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بکند، بایستی از یکایک اینها استحلال بکند. آنجایی که یک نفر باشد، نه، از یک نفر استحلال میکند. این بحث عیبجوئی است.
اگر چنانچه نه، تمسخر وجود نداشت، این از محل کلام خارج است. گاهی از این تقلیدها انجام می گیرد، اما هیچ قصد تمسخری هم نیست. یک وقتی چند سال قبل از این، در رادیو یک گویندهای تقریبا تمام لهجات ایران را در یک برنامهی رادیویی بیان میکرد! بعد هم ما آن شخص را دیدیم. گفتیم بالاخره تو کجایی هستی؟! چون هم ترکی را مثل خود ترکها حرف میزد که ما میفهمیدیم، هم مشهدی را مثل خود مشهدیها حرف میزد! نفهمیدیم بالاخره کجایی است، نگفت آخرش هم که کجایی است؛ گفت من ایرانی هستم.
پس بنابراین گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست. کما این که تقلید لهجهی یک فرد هم به عنوان تمسخر نیست. یک عمل شیرینی است. خود آن فرد هم گاهی مینشیند و تماشا میکند که تقلیدش را دارند میکنند. خودش هم می خندد، خوشش می آید. پیداست که پس تمسخر نیست. این از محل کلام خارج است. آن جایی که قصد، استهزاء باشد، تمسخر باشد، آن جا میشود محرّم.»
هجو دشمنان و جاهلیت مدرن
دردیدار با شاعران، آنها را به «منظومهسازی» از موضوعات تشویق کردند. یکی از چیزهای مورد بحثشان رشته هجو بود و گفتند: پیامبر اکرم ص به یکی از شاعران از صحابهی خود دستور دادند که مشرکان را هجو کند و امروز نیز مواردی همچون رقص شمشیر «جاهلیت مدرن» در کنار «جاهلیت قبیلگی» یا قرار گرفتن دولتی همچون عربستان سعودی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، مسائلی است که بهجدّ، جای هجو دارند.[3]
[1] خامنهاى، سید على بن جواد حسینى، أجوبة الاستفتاءات (فارسى)، ص: 259، در یک جلد، دفتر معظم له در قم، قم - ایران، اول، 1424 ه ق.
[2] ۱. طربانگیز بودن: طربانگیز بودن، نه تنها مقوم مفهوم غنا نیست، بلکه ملاک حرمت غنا هم نیست؛ یعنی این حالت نفسانی و خفّتی که از شنیدن غنا برای انسان حاصل میشود، مطلقاً ملاک حرمت نیست. گاهی دیدن بعضی مناظر در نفس انسان بیش از حالت فرح، غنا ایجاد طرب میکند و گاهی بعضی مناظر حالت حزنی ایجاد میکند که از هر غنای حزنانگیزی تأثیرش بیشتر است. گاهی روضهخوانی با روضهاش چنان مستمع را از حال طبیعی خارج میکند که او بیاختیار خودش را میزند. این همان طَرَب است. یا گاهی لطیفهای تعریف میشود و چنان روی شنونده اثر میگذارد که نمیتواند خود را کنترل کند و به شدت میخندد. پس نه خود این طرب حرام است، نه به طریق اولی صوتی که چنین حالتی را ایجاد کند، حرام است.