نتیجه تصویری برای طنز رنگی

 

 

طنز رنگی:

 

بنا به اهداف و نیات گردانندگان طنز می‌توان به آنها نمره داد و ارزش سنجی کرد. بعضی جوک‌ها و لطیفه‌ها را برای فساد و جوانان می‌سازند، بعضی را در جهت اهداف سیاسی به رشته تحریر درمی‌آورند و بعضی‌ها را برای تخریب و تضعیف دیانت مردم به کار می‌برند.

 

 

جدای از سازندگان و مروجین طنز، باید نظر و نگاهی به خود طنز نیز داشته باشیم. طنز و شوخی هم خودش می‌تواند هم به جامعه خدمت کند و هم می‌تواند آن را به فساد و تباهی بکشاند.

 

 

طنز را از نظر محتوا و ساختار به چند دسته می‌توان تقسیم کرد:

 

 

1.          طنز سفید:طنز و شوخی و جوکی را می‌گویند که در جهت خدمت به جامعه طراحی شده است. طنز سفید مانند بالنی است که انسان گرفتار مشکلات را از لابه‌لای لجنزار سختی و مصیبت بالا می‌کشد و او را در آسمان آبی بالا می‌برد و به او ظرایف خلقت را نشان می‌دهد، سپس او را به همان جای اول بر‌می‌گرداند با این تفاوت که عینک توجه به شقایق‌های آن باتلاق را نشان می‌دهد تا او بتواند در کنار این مشکلات با توجه به زیبایی‌ها درد خودآگاهی را از دست بدهد.

طنز سفید شوخی‌ای است پاستوریزه لذا می‌تواند خادم خوبی برای جامعه و دین باشد، در کنار سختی‌ها و مشکلات می‌تواند مرهمی بر درد مردم باشد و معلم و یاور خوبی برای مردم باشد.

 

 

2.          طنز سیاه: طنز سیاه دقیقاً نقطة مقابل طنز سفید است. جذب می‌کند، می‌خنداند و بعد از آن به فساد و تباهی می‌کشاند. طنزی است غیر بهداشتی و غفلت آور، بهترین سوژه برای به تمسخر کشیدن و نابود کردن دیانت و اخلاق.

 

 

از مصادیق‌اش می‌توان جوک‌های جنسی و سیاسی را نام برد. جوک‌هایی که به اسم خنده کام عده‌ای را تلخ می‌کند، به جای آسودگی آشوب به پا می‌کند و به جای خدمت تشنج اجتماعی را در پی دارد.

 

 

3.          طنز خاکستری: نزدیک به طنز سیاه است ولی از الفاظ رکیک و زشت استفاده نمی‌شود، اگر به جا استفاده نشود مشکل ساز است، ولی اگر به جا باشد مشکلی را پیش نمی‌آورد.

 

 

متناسب مجالس خصوصی است. گاهی در گعده‌هایی که بین بزرگان و کسانی که دارای جایگاه و شخصیت اجتماعی هستند شیوع دارد گرچه آنها از به زبان آوردنش در فضاهای عمومی اباء دارند.

 

 

«گرگه بزغاله زائید!؟ با تعجب ازش سوال کردند که چطور شد که بزغاله زائیدی؟ گفت این بار که رفتم در خونة شنگول و منگول را زدم و گفتم: در باز کنید منم منم مادرتون؛ -چشمتون روز بد نبینه- یک دفعه دیدم باباشون در رو باز کرد!» 1.

 

 

4.          طنز قهوه‌ای: طنزی است کاملاً رسمی و کلاسیک مانند نامه‌های اداری و رسمی، برای بیان در مجالس رسمی و عمومی خوب است. نه الفاظ رکیک دارد نه مضامین مشکل آفرین دارد و نه لودگی و مسخرگی و لهو را به دنبال دارد، بسیار اتو کشیده‌تر از طنز سفید است.

 

 

5.          طنز قرمز: طنزی است که کلاً حول محور مباحث جنسی می‌چرخد؛ گرچه ذیل موارد دیگر می‌تواند قرار گیرد ولی به جهت اهمیت مجزا ذکر می‌شود شاید جوک و لطیفه و شوخی نباشد که مستقیم یا غیر مستقیم اشاره‌ای به مسائل جنسی نداشته باشد. آنقدر این قوه کشش دارد که درصد بسیار زیادی از شوخی‌ها را به خود نسبت داده است.

 

 

طنز قرمز می‌تواند در یک جمع متأهل بسیار کارساز بلکه مفهومی باشد چرا که اگر تخیل هم بکنند حلال است- و نکات زیادی را به افراد آموزش بدهد.

 

 

مثلاً در بحث اتاق خواب موفق داریم که مرد باید با همسر خود معاشقه داشته باشد و بسیار در روایات تأکید شده است،[1] امام رضا ع در رساله ذهبیه مطلبی را بیان میفرمایند که امکان دارد سخنران و مربی خجالت بکشد[2] این مطلب را بیان کند و از گفتن آن عاجز باشد، در اینجا با کمک از یک جوک یا کنایة میتوان به خوبی مطلب را بیان کرد:

 

 

«بچة دوم که به دنیا آمد حسادت بچة اول گل کرد، هر روز ناراحت‌تر از دیروز؛ با خود اندیشید چطور از شر نی‌نیِ کوچولو راحت بشم؟ به این نتیجه رسید که شب کمی سم کشنده بر پستان مادر بزند. صبح که بیدار شدند دیدن بابا به رحمت ایزدی پیوسته!»

 

[1] جناب بحرانی در الحدائق الناضرة ج‌23، ص: 130 بابی تحت عنوان: [استحباب] المداعبة و الملاعبة قبل الجماع» دارد. محدث نوری در مستدرک الوسائل ج‌14، ص: 221‌ نیز چنین بابی دارد: بَابُ اسْتِحْبَابِ الْمَکْثِ وَ اللَّبْثِ وَ الْمُلَاعَبَةِ وَ تَرْکِ التَّعْجِیلِ عِنْدَ الْجِمَاعِ.

 

 

[2] الرِّسَالَةُ الذَّهَبِیَّةُ، لِلرِّضَا ع: وَ لَا تُجَامِعِ امْرَأَةً حَتَّى تُلَاعِبَهَا وَ تُکْثِرَ مُلَاعَبَتَهَا وَ تَغْمِزَ ثَدْیَهَا فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ غَلَبَتْ شَهْوَتُهَا وَ اجْتَمَعَ مَاؤُهَا لِأَنَّ مَاءَهَا یَخْرُجُ مِنْ ثَدْیِهَا وَ الشَّهْوَةَ تَظْهَرُ مِنْ وَجْهِهَا وَ عَیْنَیْهَا وَ اشْتَهَتْ مِنْکَ مِثْلَ الَّذِی تَشْتَهِیهِ مِنْهَا. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‌14، ص: 221.