لبخند و صفای باطن
در عرصة اجتماعی لبخند نشانی از مهربانی و صفاست، فقط یک قلب آرام و مطمئن میتواند دائما بخندد و جامعه را صفایی بخشد. در نقطه مقابل چهرههای گرفته و عبوس، نشاط و شادی و انرژی را از انسان میرباید و توان او در بازار کار کاهش میدهد، به همین جهت است که چهرههای عبوس مشتری چندانی ندارند، چنین چهرهای از یک قلب معلق در بین زمین و هوا خبر میدهد، قلبی که ارام زیستن را نیاموخته است. چنین شخصی آیه یأسی است در جامعه.
آنقدر این مهربانی و رقّت قلب اهیمت دارد که خداوند به رسول مهربانیها میگوید:
«وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»[1]
یعنی ای محمد ص اگر تو تندخو و سخت دل بودی مردم لحظهای در کنار تو دوام نمیآورند و به سرعت از اطراف تو پراکنده میشدند. البته این مهربانی و عطوفت را نیز رسول خدا میهمان سفره خداست:
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»[2]
یعنی به خاطر رحمتی که از سمت خداست، چنین خوشخو و مهربان گشته ای. به خاطر همین است که دائما لبخندی بر چهره داشت و به همین خاطر تنها اوست که شایستة چنین مدال افتخاری است که:
«وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم»[3]
به تحقیق که تو دارای خُلق و خویهای بسیار عظیمی هستی.
مارشال مک لوهان در اهمیت خنده و خوش مشربی میگوید: «دانشمندان معتقدند طنزپردازی و خوش مشربی نشانه ای زا سلامت ذهن و فکر انسان است و دلیل خوبی هم بر این مدعای خویش ارائه میکنند. آنها میگویند: تفننها، شوخی ها و لذت بردن از آنها کل وجود آدمی را به خودش می نمایاند در حالی که در دنیای کار و زندگی حرفه ای صرفا بخشی از وجود معلوم میشود.»[4]