انواع و اندازۀ خنده
طنز با خنده رابطه ای بس عمیق دارند،[1] به طور کلی هدف از طنز و انوع شوخطبعی خنده است –اگر چه که رابطه طنز با خنده دو طرفه نیست و نیز علت نهایی طنز همیشه خنده نیست- و مهمترین دلیل فراگیری طنز و مقوله شوخ طبعی، به خاطر جذابیت آن است که تا حدودی در محصولش که خنده است نهفته شده.
باغ خندان ز گل خندان است خنده آیین خردمندان است
خنده هرچند که از جدّ دور است جدّ پیوسته نه از مقدور است
دل شود رنجه ز جدّ، شام و صباح می کن اصلاح مزاجش به مزاح[2]
آنچه بازار کمدی و طنز را در این دنیای مدرن -که مردم از حقیقت خویش دور گشته اند-[3] گرم کرده است، چیزی جز خنده نیست، خنده ای که ریشه در غم و غصه دارد.
اما به طبع ژانر کمدی و گونههای مختلف شوخطبعی، خنده ها نیز متفاوت و مختلف هستند.[4]
1- ریشخند
گاهی خنده نشان از خود کامگی و خودپرستی دارد که در قالب «ریشخند»[5] خود را نشان میدهد و نشان از تمسخر و استهزاء در قالب چاپلوسی و تملق دارد. حکیم نظامی گوید:
نباشد پادشاهی را گزندی زند بر مستمندی ریشخندی
یا مولوی چنین میگوید:
هر که گیرد پیشه بی اوستا ریشخندی شد به شهر و روستا
2- پوزخند
«پوزخند» نیز گونهای دیگر از خندیدن است به قصد انکار یا تحقیر یا استهزاء.[6] علامه دهخدا میگوید: «از بیت ذیل خاقانی ظاهراً چنین مستفاد میشود که اصل این کلمه پوست خند یا پوست خنده بوده است :
ور چه نگشائی لب و در پوست بخندی از رشته ٔ جانم گره غم بگشائی .
3- شکرخند
خنده گاهی به صورت «تبسم» و «لبخند» بر چهره نقش می بندد که به نوعی «گل خند» و «شکرخند» و «نوشخند» است، این نوع خنده در مقابل نیشخند است. حافظ میآورد:
شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
خود «خنده» نیز در صورتی متعالی است و جزء اعمال شایسته قرار میگیرد که از بدیها بویی نبرد.
4- زهرخند
در کنار این خنده های طبعی با پدیده هایی چون: «زهرخند» نیز مواجهیم که خنده ای زورکی است، خنده ای که چه بسا بعضا جایگزین گریه شده است، صائب تبریزی میآورد:
زهرخند ای دل که دور گریه مستانه رفت
روزگار دار و گیر شیشه و پیمانه رفت
فرهنگ معین به معنای خندۀ از روی خشم نیز آن را معرفی نموده است.
5- قهقهه
اگر در خنده بیش از حد حرکات بدن زیاد و دهان بیش از حد باز شود و صدای آن بسیار گردد آن را «قهقهه» خوانند که ادب دینی ما آن را اقتضاء نمیکند و مردم نیز آن را برخواسته از سبک سری و سرمستی میدانند.
مولوی در دفتر ششم میآورد:
قهقهه زد آن جهود سنگدل از سر افسوس و طنز و غش و غل
از قهقهه تفسیرهایی شده است که که به کام ما شیرین نمی آید، و با دقتی مضاعف در هویت خنده و فلسفه آن، به رویکرد دیگری در تفسیر خنده و تبسم و قهقهه رهنمون میشویم. تفصیل کلام در جلد پنجم.
6- تبسم
اما اگر خنده بیصدا باشد و فقط لبها باز شوند –حال گاهی دندان های جلو نیز دیده میشوند که بسیار دلربائی میکند و گاهی دهان اصلا باز نمی شود- این حالت را «تبسم» نام نهند. در قاموسی دینی ما آن را بسیار لطیف، زیبا و متعالی می شناسند چرا که رسول اکرم ص دائما چنین بوده اند. تبسم ظاهر را می آراید و راز درون موّاج را بر دیگران فاش نمیکند.[7]
ضرورت توجه به خنده
نکته مهم قابل بحث در اینجا با توجه به آنچه که بیان شد، این است که خنده نیز میتواند انواعی داشته باشد، هر خنده ای نیکو نیست و هر لبخندی فرحزا نخواهد بود.
در اخلاق طنزیماتی باید به هوش باشیم که همیشه نوع خنده خویش را بررسی کنیم و با دیده دقت به آن بنگریم. چرا زمانی که دیگری متضرر میشود خشنود میشوم؟ زمین خوردن دیگران چرا گاهی برایم لذت بخش است؟ چرا گاهی واکنشم در مقابل سخن نکوی دیگری، نیشخند است.
خنده ها پیام دارند، برای من و دیگری، صلح و صفا و سادگی را گاه نشان میدهد و گاهی سخافت و نگونبختی و تیره دلی. بخندیم ولی درست، شاد باشیم ولی به راستی و نخندیم، خندهای برخواسته از جهل و نادانی و خودبرتر بینی، که خداوند بینی چنین متکبرانی را خاک مال خواهد کرد، پس خاکی بخندیم.
[4] در تحقیقات دیده شده معمولا انواع خنده و انواع شوخطبعی را در عداد هم قرار می دهند مثلا ابوالفضل حری در کتاب درباره طنز، اینها را درکنار هم قرار داده است گرچه که هدف ایشان چیز دیگری بوده ولی هر چه در مباحث علمی به دستهبندی و طبقه بندی بیشتر عنایت شود به رشد علم بیشتر کمک میکند.
[5] در فرهنگ عمید دو معنا برای آن ذکر شده است، خندیدن به ریش کسی که کنایه از چاپلوسی برای گول زدن است یا به معنای دست انداختن و مسخره کردن.
[7] البته این تقریر از قهقهه و تبسم، طبق تفسیر قوم است ولی ما در اواخر کتاب طنزیمات این مسئله را طور دیگری توضیح خواهیم داد.