آخوند و همسر فرنگی!

 

 یکی از شگردهای سخنرانان این است که موقعی که مخاطب از مباحث علمی کمی خسته شد با یک داستان یا نکته زیبا یا طنز و شوخی ای دوباره روحی در کالبد خسته او بدمد.

 

 

یکی از کسانی که این مسئله در کارهایشان بسیار اتفاق می افتاده، آیت الله مطهری است، ایشان چنان هدفمند برای رفع خستگی و تولید نشاط و علم آموزی حکایتی متناسب را بیان می کردند. یکی از داستانهای زیبای ایشان را بدون مناسبت برای شما بیان می کنیم:

 

 

 

«یک شوخى هم برایتان عرض بکنم: یکى از زُهّاد بسیار معروف عصر ما که واقعاً مرد متقى و پرهیزکارى بوده و فقیه عالمى هم بوده مرحوم آقا شیخ على زاهد قمى است که در نجف بوده است. ایشان یک تعصب و تصلّبى داشت [در عدم استفاده از کالاهاى خارجى.] یک گاندى بود ولى گاندى براى خودش نه براى همه مردم و لهذا خاصیت کار گاندى را نداشت. 

 

امتعه [ولباس های] خارجى را خودش براى خودش تحریم کرده بود البته روى یک نظر صحیحى، مى‏گفت تا امتعه مسلمانى هست ما امتعه خارجى استفاده نمى‏کنیم. تا پارچه وطنى و داخلى بود پارچه خارجى نمى‏خرید.

 

اگر چاى هم مى‏خواست بخورد چاى خارجى نمى‏خورد چاى داخلى مى‏خورد. از قند هم اگر خارجى بود استفاده نمى‏کرد و مثلًا کشمش مى‏خورد. 

 

یک مادر و دختر فرنگى، مسلمان شده و در کربلا مجاور شده بودند و آن دختر واقعاً هم مسلمان شده بود چون تا آخر زندگیش اشخاصى شاهدش بودند، یک مسلمان بسیار خوب و متدینى. 

عیال آقاى آقا شیخ على فوت مى‏کند. خود آن دختر داوطلب مى‏شود که بیاید زن آقاى آقا شیخ على زاهد بشود. آقا شیخ على هم ایشان را عقد کرد و بعد گفتند چه زندگى خوبى داشتند! 

و این زن اروپایى با یک مرد زاهدِ این گونه چگونه خودش را تطبیق داده بود که گفتند آقا شیخ على بعد از فوت او دیگر تقریباً متلاشى شد. 

 

یک کسى به او گفت: آقا! شما که مى‏فرمودید ما امتعه خارجى استعمال نمى‏کنیم (خنده حضار)! گفت: فرزند! تبدل موضوع شده است (خنده حضار). گفت: او دیگر خارجى نیست، مسلمان شده، تبدل موضوع شده است[1]»[2]

 

 

 

[1] یعنی موضوع عوض شده است و به تبع حکمش هم عوض می شود.

 

 

[2] کتاب پانزده گفتار، بحث: قوانین اسلام در مقایسه با توسعه و تحول دنیاى جدید. مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏21، ص: 486 و 487.