آیا پایتخت به طنز تیپیک دست یافت؟

قسمت دوم

علی اکبر قلی زاده – مشهد مقدس – فروردین 99

نشر بدون ذکر نام شرعا و عرفا صحیح نمی باشد

 

بررسی تیپ ها:

بگذارید خیلی خط کشی شده و منطقی بحث را پیش نبریم تا مورد استفاده همگان قرار گیرد. اکنون به بررسی تیپ ها می پردازیم و نکات علمی لازم را لابه لای مباحث بیان کنیم.

نکته: بعضی از نقدها منصفانه و فنی نیست و به خاطر نشناختن تیپ و شخصیت است. اصولا تیپ ها نشانگر یک طرز تفکر یا فرهنگ خاص است، حال گاهی تیپ مثبت است و گاه منفی.

شخصیت نیز چنین است یعنی در شخصیت پردازی ما یک پروتاگونیست (قهرمان) و آنتاگونیست (ضد قهرمان) و بنا به دیدگاهی، می‌توان پروتاگونیست را به دو دسته قهرمان(Hero) و ضدقهرمان(Anti-hero) تقسیم کرد......

بنابراین کسانی که می گویند که شخصیت بهتاش بهداشتی نبوده است و اهل فلان و فلان بوده و یا در این فیلم به بعضی مقدسات دینی توهین شده است، نکته ای اصلی در این گونه نقدها خلط کردن بین شخصیت های فیلم و ضرورت وجود این تضادها در یک سناریو موفق است.

از بررسی  کاراکترهای اصلی شروع میکنیم و سپس به ظرفیتهای آن می پردازیم.

 

نقی معمولی / محسن تنابنده

نقی معمولی شخص اول فیلم و دست اندر کار اصلی فیلم است از بازیگری تا بازیگردانی و نویسندگی. شخصیتی خودخواه و خود محور و خودشیفته. شخصیت بسیار خوب است، و اجرای حرفه ای آن از دلایل ماندگاری پایتخت حساب میشود.

اما اینکه این شخصیت توانست به یک تیپ شخصیتی تبدیل شود یا خیر؟ و اینکه نماینده کدام تیپ است؟ کدام تیپ شخصیتی است که این طناز میتواند نقدهای اجتماعی اش را در قالب این نقش ایفا کند؟ محل سوال و بحث است.

 

اینجا به نظر میرسد از نقاط تاسف بار فیلم نامه است. در اینجا تیپ شخصیتی خاصی برای او در نظر گرفته نشده است و صرف اینکه راننده نماینده مجلس است، هم ارتباطی با ویژگی شخصیتی او ندارد و هم جایگاه اجتماعی اش به گونه ای نیست که لازم باشد مورد نقد قرار گیرد.

 

بله اگر بادمجان دور قاب چنینی باشد که خط و ربط های اصلی را به نماینده مجلس می داد، واقعا تیپی عالی بود و کار را به طنز نزدیک میکرد. اما شخصیت پردازی برای این کاراکتر حساس، خیلی حرفه ای چیده نشده است.

اما پیشنهاد بنده:

در علم مدیریت اصطلاحی داریم به اسم «مدیر کوتوله». ویژگی های مدیران کوتوله خیلی جالب است، مرور کنیم بعضی از آنها را:

1-  فاقد دانش، توانایی و شایستگی لازم هستند ولی با اطلاعات سطحی که دارند در مورد هر چیزی اظهار نظر می کنند

2- حوزه مدیریت شان به مثابه ملک شخصی است که بر اساس سلیقه و به فراخور زمان از آن هزینه می کنند.

3- نگاه شان به مسند، نگاهی عنکبوتی است، بدان معنی که چینش زیر مجموعه را بر اساس بقاء خویش انجام می دهند.

4-  مدیران زیر مجموعه  خود را از میان افراد ناتوانتر از خود انتخاب می کنند.

5-  لابی با شخصیت های سیاسی مذهبی و بویژه نمایندگان مجلس برای بقاء پست، از وظایف روزمره آنهاست.

6- قانون بقاء پست در مورد آنها صادق است یعنی از دولتی به دولت دیگر همیشه مدیر می مانند و انگار مدیر زاییده شده اند.

7-  مانع رشد و ارتقاء پرسنل زیر مجموعه خود شده و معیار ارتقاء افراد را میزان نزدیکی و وفاداری  می دانند.

 8- ریسک پذیر نبوده و در انجام امور به دلیل عدم آگاهی از قوانین، دستور مستقیم بر انجام یا عدم انجام کار نمی دهند و پاراف درخواست های ارباب رجوع معمولا جمله ی معروف "طبق مقررات" است.

9- لابی گرهای خبره ای بوده و زندگی شان از رانت ها تغذیه می شود.

10- از بورس تحصیلی و ماموریت های پر سود بخوبی بهره می برند.

11- بیشتر وقتشان صرف جلسات بی ثمر می شود.

12- برای پر بار نمودن رزومه هایشان، ریاست هیات های ورزشی و ... را بر عهده گرفته و مانع بزرگی در مقابل ورزشکاران حرفه ای اند.

13-  علاقه شدیدی به برگزاری همایش های بزرگ و پر هزینه و بی محتوی دارند.

14-  مقدس مآبی در وجودشان موج می زند. صف اول هر مناسبتی می‌نشیند و زاویه دید دوربین‌ رسانه ها را به خوبی شناسایی می کنند یعنی آقای دوربینی هستند!!!

15-  از بودجه دولت بعضی از رسانه ها را اجیر و تبلیغات پر سر و صدایی دارند.

16-علیرغم  نداشتن وقت کافی، رزومه پر پیمانه ای از کتب و مقالات به چاپ رسیده دارند.

17-  بیرق آنها بر پشت بام خانه‌شان افراشته، و جهت وزش باد را بخوبی حس می‌کنند.

18-  تشریفاتشان زیاد، و دیدارشان برای مردم پر مشقت است

19-  اگر در خطر عزل قرارگیرند نزدیکترین دوستان خود را قربانی می کنند.

20-  آمار پردازان و مستند سازان حرفه ای هستند. 

21-  با ایجاد شبکه های مدیریتی بین بخشی، در امور استخدامی به داد و ستد پرداخته و بستگان خود را به راحتی مستخدم دولت می کنند.

22- ساعات آخر شب زمان لابی آنها است.

23-  اسپانسرهای خوبی برای انتخابات هستند. 

24- پرونده سازان حرفه ای برای رقبای احتمالی اند.

25- همزمان هم مدیر، هم دانشجو و هم استاد دانشگاه هستند.

26- برای دیدار مدیران بالادستی هدایای ارگانیک می برند.

27- آهنگ انتظار گوشی های تلفن همراه آنها ریاکارانه  است.

28- در بوروکراسی و کاغذ بازی استاد  بی بدیل هستند که برای راه انداختن کار مردم، پدر و پدر جد و جدی پدری و پدران جدی آنها را از گور احضار میکنند.

خوب، قطعا این مشکل جدی جامعه امروزی ماست. کیست که درد و آهش سر این قضایا بلند نشده باشد؟

 

نقی معمولی بسیاری از این ویژگی ها را داشت.

  1. ریاکاری های او در نماز و وضو،
  2. آمار پردازی های زیاد مانند زمانی که آخرین پیام صوتی را برای مالکی فرستاد، 
  3. علاقه به کارهای بی فایده و کلاس دار مثل تفنگ فندکی،
  4. استفاده از رانت ها مثل اینکه میخواست نهار زنش را هم مالکی بگیرد،
  5. مانع رشد بهتاش،
  6. اسپانسری برای انتخابات آینده مالکی،
  7. علاقه شدید به پست کنونی و تلاش برای نگهداری آن و امور دیگر.

حال اگر این شخص حداقل راننده و رئیس دفتر مالکی بود، چقدر به تیپ مدیران کوتوله نزدیک شده بود و چه میزان توانسته بود به طنز انتقادی و اجتماعی نزدیک شود؟ حیف که این ظرفیت فوق العاده را از دست دادیم.

به هر حال علی رغم شخصیت پردازی خوب و ممتاز برای این کاراکتر، نشد که یک تیپ معمولی به تیپی ممتاز و اجتماعی مبدل گردد در صورتی که این ظرفیت فوق العاده برای او وجود داشت

ضمن اینکه راهبری فضای فکاهه و طنز نیز برای داستان هموارتر میشد.

 

ارسطو عامل / احمد مهرانفر

شاید نقش دوم این سریال که طرفداران خوبی هم دارد، احمد مهرانفر یا ارسطو باشد که  دارای طنز خوب و عالی اما درام عادی و متوسط و تراژی ضعیف.

ارسطو دارای اسم خاص است و چه بهتر اینکه نقش اول بازی این اسم را میداشت.

او دارای طنز فرودستی است.

به عبارتی طنز دارای سه رتبه و مرحله است: 1- طنز فرادستی، 2- طنزفرودستی و 3- طنز میانه. این دسته بندی اگر چه معروف نیست لکن با تحلیل نظریه برتری طلبی که طنز را ناشی از  Supremacy یا تفوق بر دیگران می داند میتوان به ان رسید.

قرائت دیگری که در مقابل آن هست تئوری ناسازگاری است که طنز را ناشی از Incompatible یا نوعی ناسازگاری میداند.

طرفداران دسته اول: افلاطون، هانری برگسون و نکته جالبتر اینکه یکی از قائلین آن جناب ارسطو می باشد و تلمیح علمی خوبی در این جا ایجاد شده است.

و طرفداران دسته دوم، ابن سینا و ملاصدرا و کانت و شوپنهاور  هستند.

و تئوری سومی که معروف است تسکین یا releaf theory است که بهترین قرائت آن متعلق به فروید است.

 

برای رسیدن به ناسازگاری و کنتراستی که لازمه طنز است، بعضا لازم است بعضی نقش بالا دستی رو داشته باشند و بعضی رُل فرودستی را بازی کنند.

تقریبا نقشهای ارسطو، بهبود و رحمت فرودستی

اما نقی و هما و بهتاش بالا دستی بودند.

لذا بهتاش به همه حتی نقی و پدرش می تازد و آنها را مسخره میکند و نقی در فضایی مودبانه تر دیگران را ریشخند میکند.

بقیه طنز میانه دارند

و هما و سارا و نیکا که اصلا فضای طنز ندارند اگر چه که حکم فرمایی های زیادی در این فصل از هما مشاهده میشد.

 

در کل یکی از نقصهای این سریال نداشتن طناز حرفه ای خانم است.

هما اگر چه بازیگر قادری است ولی طناز نیست.

فهیمه نیز اگر چه خوب رل بازی میکند ولی خیلی قدر نیست.

مثلا سکانسهای ماندگار و زیبای ارسطو و طاهره اگر به جای طاهره یک طناز حرفه ای می بود، میتوانست صحنه های بسیار ماندگار خلق کند.

 

شخصیت پردازی ارسطو خیلی خوب هست و اجرای آن نیز حرفه ای بوده است

ولی آخرش مشخص نیست در این فیلم چکاره هست و جایگاهش چیست؟ به نظر میرسد که به عنوان فردی که تقریبا غریبه حساب میشود یه وصله ناجوری می باشد.

ولی در کل نقشش برای خیلی ها جذاب بوده و هم ذات پنداری را با مخاطب خوب برقرار کرده است.

 

بهتاش فریبا / بهرام افشاری

از نقاط قوت این فیلم از نظر تیپ شخصیتی و رسیدن به طنز انتقادی اجتماعی نقش بهتاش فریباست.

بهتاش نماینده چند طرز تفکر و فرهنگ است.

  1. از طرفی مانند جوانان امروزی است که دچار شکاف نسلی با والدین و اطرافیان خود هستند و خواستار زندگی مجردی.
  2. از طرفی نماینده جوانانی است که می خواهند مشهور و پولدار شوند و ترجیحا دوست دارند این دو مسیر را با فوتبال طی کنند
  3. و در نهایت تیپی است از تازه به دوران رسیده ها مخصوصا جماعت ورزشکار و علی الخصوص فوتبالی ها.

این کاراکتر به این تیپ ها خیلی نزدیک شد. یعنی جوان امروزی با ویژگی هایی چون

  1. شکاف نسلی،
  2. بی اعصابی،
  3. علاقه به خود نمایی توسط لباس و ماشین و گربه و سگ،
  4. علاقمند به برقراری ارتباط به جنس مخالف،
  5. بعضا تیغ زدن دختران،
  6. ناراحتی از اینکه دیگران برای او تعیین تکلیف کنند،
  7. جسارت در نقد دیگران ولو پدر و مادر،
  8. علاقمند به پیشرفت و ستاره شدن و پولدار شدن و امور دیگری که توسط بهتاش به تصویر کشیده شد.

ضمنا استفاده از جذابیت فوتبال و رفتن به ورزشگاه آزادی و بهره بردن از جواد خیابانی، همگی از جذابیت های فوتبالی ای بود که کمک کار فیلم نامه پر حاشیۀ این فیلم شد.

 

سارا و نیکا

از شخصیتهای کاملا فرعی فیلم، سارا و نیکا بودند. شخصیتهایی که بارها مورد نقد و اعتراض قرار گرفتند.

توانمندی بازیگری این دو خواهد ساکن سوئد همیشه مورد بحث بوده است و صرفا به خاطر اینکه سال نود که کودک بودند و شبیه هم هستند به این فیلم راه یافتند و چونان دست شکسته ای بار گردن این فیلم شده اند.

اما ظرفیت های این دو نقش

البته در عین فرعیت نقش آنها، ظرفیتهایی در نقش آنها بود که قابلیت داشت به عنوان یک تیپ شخصیتی مورد نقد و نظر قرار گیرند.

 

اگر طناز درمانگر دردهای جامعه است ولی با مسکن طنز، شاید پرحاشیه ترین جریان زندگی در فصل جدید این قرن، بحث زندگی دوم یا سکند لایف باشد. در حقیقت بغیر از آشپزخانه و اتاق خواب، باقی زندگی را به فضای مجازی باخته ایم.

علم پرتمطراق سواد رسانه یا  Media Literacy

  امروزه همین پیامد را در کل جهان مورد مطالعه و درمان خود قرار داده است.

 

تیپ شخصیتی که برای سارا و نیکا در نظر گرفته شده بود، تقریبا نمود چنین نگاهی بود یعنی کسانی که 1- اکثر اوقات دوست دارند داخل اینستاگرام باشند، 2- لایو بگذارند 3- و فالور جمع کنند.

ولی اصلا پردازش خوبی نداشت. میشد حتی به عنوان نقشهای غیر اصلی و کناره، باز هم نمودهایی از این تیپ های شخصیتی را در زمان حاضر به تصویر کشید و آنها را نقد کرد اما از این ظرفیت عالی اصلا بهره ای برده نشد.

 

مالکی

شخصیت مالکی نیز مورد دیگری از شخصیت پردازی های تیپیک بود.

این نقش اگر چه اصلی نبود ولی توانست پایتخت را به طنز انتقادی خیلی نزدیک کند.

جملاتی شبیه «من خودم قانون گذارم و نمی توانم قانون را نقض کنم» اشارتی سهمگین به نمایندگان دوره فعلی دارد که به خاطر فسادهای اخلاقی و مالی تایید صلاحیت نشدند.

اگر نویسنده های فیلم قصد کارهای سیاسی را داشتند به جای متلک هایی که بعضا بی مزه بودند، این شخصیت قابلیت زیادی داشت که خیلی از آن بهره برداری نشد.

البته از حق نگذریم متلک اصحاب کهف خیلی شیرین بود. و حتی قابل پردازش هم بود اگر به سگ آنها ربط می دادند و .... .

 

کار دیگری که نقش مالکی داشت، این بود که توانست پایتخت بحران زده را به هنر متعهد نزدیک کند

همانطور که قضیه داور شدن نقی نیز نشان دیگری از آن بود و اشارات دیگری که در متن فیلم دیده میشد

اگر چه رقص پایگی این سریال که دنبال بهانه بودند برای انجام حرکات موزون و میزان دروغهای خیلی زیادی که تقریبا همه گرفتار آن هستند، چهرۀ سیاهی بر صورت این فیلم بر جای گذاشت.

هما

دیگر شخصیت ها هم لابه لای مطالب در حد نیاز بررسی شدند.

فقط می ماند نکته درباره هما، ایشان عقل کل فیلم، چهره مثبت، و بعضا فصل الخطاب می باشد.

چند درگیری را با بلند کردن صدا در نهایت خواباند و فرفی نمی کند که طرف مقابلش نقی پرادعا باشد یا ارسطو یا حتی بهتاش.

 

این گرایش و سبک کمی کار را به سمت نگاههای فمینیستی می کشاند.

واقعا در کنار شخصیتی مثل نقی که خودش را ته همه چیز میداند، چرا باید ورد کلامش این باشد که : «هما جان شما چی فرمایش می کنید؟» یعنی او باید بالاتر از نقی حتی حرف بزند. در واقع اگر بخواهیم هما را یک تیپ بدانیم باید او را نماینده تفکر فمینیسم متعادل دانست.

 

ضمن اینکه او و دو فرزندش اصلا به لهجه مازندرانی وفادار نبوده و کاملا عادی صحبت می کردند. همچنین فضای کمیک در او خیلی قوت ندارد اگر چه که بازیگر خوبی است و همانطور که بیان شد جای خالی یک زن طناز در فیلم بسیار خالی بود.

در این فصل فضای خالی بندی و تعصب و تحقیر نیز به چهره او ضافه شده است تا چهره سالم و پاکی در جریانهای اصلی  نداشته باشیم.

 

 

جمع بندی

در جمع بندی باید گفت که

  1. فیلم نامه دارای انسجام درونی نیست
  2. و نقدهای اجتماعی اش در حد همان حرفهای سطحی شبکه های اجتماعی است، نیش و نقد درست و درمان و حساب شده کم داشت،
  3. شخصیت پردازی ها خوب بود اگر چه که در کل به طنز تیپیک و سایتر نزدیک نشد،

آری میتوان آن را صرفا فان و کمیک در نظر گرفت نه بیشتر از آن. هم میزان هم خوب است ولی این فیلم را نمی توان جزء آثار فاخری مثل بعضی آثار مدیری دانست اگر چه در کل این سریال تماشا پسند است.

 

 

📢📣📢📣فیلم فوق را در اینجا ببینید👇👇👇

 

https://b2n.ir/504250