کارناوال‌های شادیkarnaval[1]


از گذشته تا حال جوامع مختلف برای ایجاد نشاط اجتماعی و برای تخلیه بارهای منفی افراد جامعه سعی در برگزاری فستیوالها و جشنواره هایی می کردند و با نقض قوانین اجتماعی توسط یک فرد یا گروه به شادی می پرداختند.


این جشنواره ها در جوامع مختلف در قالب های گوناگون برگزار میشود و عرفیات اجتماعی را زیر پا می گذارند، دروغ میگویند، مبالغه می کنند، یکدیگر را تمسخر می کنند و موجبات آزار و اذیت دیگران را فراهم می کنند، در فستیوال زمستانه روم باستان ساتورنالیا[2] ارباب ها به نوکران خدمت می کردند، قوانین جنسی را نقض می کردند و مناسک مذهبی را به سخره می گرفتند.


اروپای قرون وسطا نیز مراسمی آنارشی مشابهی را در عید احمق ها و عید الاغ ها داشتند که کشیش های رده پایین پس از کریسمس آن را به راه می انداختند. اسقف سرنگون می شد و جایش را پسرکی به زور میگرفت.


در سَنت اومر[3] لباس زنان را می پوشیدند و آیات مقدس را با تمسخر و با حالت زوزه می خواندند . در کلیسای فرانسیسی ها در آنتیب[4]کتب ادعیه را واژگون به دست می گرفتند، عینک هایی از پوست پرتغال به چشم می زدند و پاشنه کفش های کهنه را به جای عود میسوزاندند.[5]


یکی از چیزهایی که معمولا در این کارناوالها رخ می دهد تابو شکنی است و یکی از تابوها که نقض آن برای عده ای لذت بخش است به سخره گرفتن مقدسات و مناسک مذهبی است که در بخش فلسفه طنز بیشتر در این باره سخن خواهیم گفت.


 


عیدنگاری ابوریحان بیرونی


ایشان در کتاب الآثار الباقیه عن القرون الخالیه که با موضوع تاریخ و نجوم است گزارشی از اقوام و ادیان مختلف در امور مختلف تاریخی شان که مرتبط با نجوم است مطرح میکند.

او بنا به سبک و روش خودش از پیش داوری ها کناره می گیرد و بدون تعصب تمام آنچه به دستش رسیده نقل می کند و در این مسیر بر نقل دیگران اعتماد می کند مثلا در همین بحث می گوید بسیاری از نویسندگان دقتی ندارند و چه بسا از نسخ غیر معتبر نقل کنند لذا ما آنچه را از خود زرتشتیان به دست آورده ایم استفاده می کنیم چرا که برای اعتقاد دینی توجه خاصی به این روزها داشته اند.

«در کتب رادویه بن شاهویه و خورشید بن زیار موبد اصفهان و محمد بن بهرام بن مطیار مطالبى در این بحث یافتم که مرا از دیگر مراجع بى‏نیاز کرده و آنها را در اینجا بازگو مى‏کنم و باهم آنها را بهم مى‏آمیزم و بیارى خداوند مى‏گویم»[1]

او در فصل نهم اعیادی که در ماههای پارسیان است را بیان میکند که ما عینا آنها را بیان میکنیم:

اعیاد پارسیان

ایرانیان وقتى که سالهاى خود را کبیسه مى‏کردند فصول چهارگانه را با ماههاى خود علامت مى‏گذاشتند زیرا این دو بهم نزدیک بودند و فروردین‏ماه اول تابستان و تیرماه اول پاییز و مهرماه اول زمستان و دى‏ماه اول بهار بود و روزهایى‏ خاص در این فصول داشتند که برحسب فصول چهارگانه بکار مى‏بستند و چون کبیسه اهمال شد اوقات آنها بهم خورد.

برخى از این ایام مربوط به امور دنیوى است و پاره‏یى مربوط به امور دینى اما امور دنیوى اعیاد مقدسى است و روزهایى بزرگ که پادشاهان و بزرگان دین آنها را وضع کرده تا موجب شادمانى و فرح به وسیله کسب حمد و ثنا و دوستى و دعاى خیر مردم شوند و براى توده مردم رسومى قرار دادند که آنان نیز بتوانند در در چنین سرورى شرکت کنند و طاعت و خدمتگزارى خود را نسبت به پادشاهان اظهار کنند و این عیدها یکى از اسبابى است که تنگى روزى فقرا را بیک زندگانى فراخ مبدل میسازد و آرزوهاى نیازمندان را برمى‏آورد و آنانرا که نزدیک به هلاک رسیده و در گرداب بلا افتاده‏اند رهایى مى‏بخشد و سنت‏ها و آیین‏هایى براى این ایام وضع کرده بودند که به خلف از سلف ارث رسیده بود و بدان تبرک و تیمن مى‏جستند.

اما ایام دینى را دین‏آوران و شارعان آنان از پیشوایان مذهبى و فقیهان و دینداران براى آنان وضع کردند و مقصود از وضع این ایام و انجام سنن آن نیز مانند مقصود و غایت از وضع روزهاى مربوط به امور دنیوى بود جز اینکه در این روزها اجر و ثواب اخروى نیز ملحوظ بود.

ما آنچه را که از هر دو نوع در شهور ایشان است در اینجا مى‏آوریم و به اولین ماه پارسیان آغاز مى‏کنیم که فروردین‏ماه است.

فروردینماه‏ [و نوروز]

نخستین روز آن روز نوروز است که اولین روز سال نو است و نام پارسى آن بیان‏کننده این معنى است و این روز با دخول آفتاب به برج سرطان طبق زیجهاى آنان هنگامى که سالها را کبیسه مى‏کردند مطابق بود سپس در ایام بهار این روز پس از تأخیر از موضع خود سرگردان شد و در مکانى قرار گرفت که سال همه این احوال را از نزول باران و برآمدن شکوفه‏ها و برگ آوردن درختان تا هنگام رسیدن میوه‏ها و تمایل حیوانات به تناسل و آغاز نو تا تکامل و ذبول طى کند این بود که نوروز را دلیل پیدایش و آفرینش جهان دانستند و گفته‏اند در این روز بود که خداوند افلاک را پس از آنکه مدتى ساکن بودند به گردش درآورد و ستارگان را پس از چندى توقف گردانید و آفتاب را براى آنکه اجزاى زمان از سال و ماه و روز بآن شناخته شود آفرید پس از آنکه این امر پنهان بود و آغاز شمارش از این روز شد... .

نوروز بزرگ

در روز ششم این ماه نوروز بزرگ است که نزد ایرانیان عید بزرگى است و گویند که خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد زیرا این روز آخر روزهاى شش‏گانه است و در این روز خداوند مشترى را بیافرید و فرخنده‏ترین ساعتهاى آن روز ساعات مشترى است زرتشتیان مى‏گویند که در این روز زردشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند و کیخسرو بر هوا در این روز عروج کرد و در این روز براى ساکنان‏ کره زمین سعادت را قسمت مى‏کنند و از اینجاست که ایرانیان این روز را روز امید نام نهادند... .

(


[عید اردیبهشت‌گان]

اردیبهشت‏ماه روز سوم آن روز اردیبهشت است و آن عیدى است که اردیبهشت‏گان نام دارد براى آنکه هر دو نام باهم متفق شده‏اند و معناى این نام آن است (راستى بهتر است) و برخى گفته‏اند که منتهاى خیر است و اردیبهشت ملک آتش و نور است و این دو با او مناسبت دارد... .

[عید خردادگان]

خردادماه روز ششم آن روز خرداد است و آن عیدى است که بواسطه اتفاق دو نام خردادگان نام دارد و معناى این نام ثبات خلق است و خرداد ملکى است که بتربیت خلق و اشجار و نبات و ازاله پلیدى از آبها موکل است.

عید تیرگان

تیرماه روز ششم آن خرداد است و عیدى است که جشن نیلوفر نام دارد و این عید مستحدث است.

روز سیزدهم آن روز تیر است و عیدى است تیرگان نام دارد براى اتفاق دو نام، و براى این عید دو سبب است یکى آن است که افراسیاب چون به کشور ایران غلبه کرد و منوچهر را در طبرستان در محاصره گرفت منوچهر از افراسیابخواهش کرد که از کشور ایران باندازه پرتاب یک تیر در خود باو بدهد و یکى از فرشتگان که نام او اسفندارمذ بود حاضر شد و منوچهر را امر کرد که تیر و کمان بگیرد باندازه‏اى که بسازنده آن نشان داد چنانکه در کتاب اوستا ذکر شده و (ارش) را که مردى با دیانت بود حاضر کردند گفت که تو باید این تیر و کمان را بگیرى‏ و پرتاب کنى و ارش برپاخواست و برهنه شد و گفت اى پادشاه و اى مردم بدن مرا ببینید که از هر زخمى و جراحتى و علتى سالم است و من یقین دارم که چون با این کمان این تیر را بیندازم پاره‏پاره خواهم شد و خود را تلف خواهم نمود ولى من خود را فداى شما کردم سپس برهنه شد و بقوت و نیرویى که خداوند باو داده بود کمان را تا بناگوش خود کشید و خود پاره‏پاره شد و خداوند باد را امر کرد که تیر او را از کوه رویان بردارد و به اقصاى خراسان که میان فرغانه و طبرستان است پرتاب کند و این تیر در موقع فرود آمدن به درخت گردوى بزرگى گرفت که در جهان از بزرگى مانند نداشت و برخى گفته‏اند از محل پرتاب تیر تا آنجا که افتاد هزار فرسخ بود و منوچهر و افراسیاب بهمین مقدار زمین باهم صلح کردند و این قضیه در چنین روزى بود و مردم آنرا عید گرفتند... .

عید مردادگان

مردادماه روز هفتم آن روز مرداد است و آن روز را عید میگیرند و بواسطه توافق دو نام مردادگان گویند و معناى مرداد آن است که مرک و نیستى نداشته باشد و مرداد فرشته‏ایست که بحفظ گیتى و اقامه غذاها و دواهایى که اصل آن نبات است و مزیل جوع و ضرر و امراض هستند موکل است.

عید شهریورگان یا آذرجشن

شهریورماه- روز چهارم آن روز شهریور است و این روز عید است و چون باز دو نام باهم توافق کره آن را شهریور نامند و معناى این لفظ دوستى و آرزو است و شهریور فرشته ایست که بجواهر هفتگانه که طلا و نقره و دیگر فلزات که قوام صنعت و دنیا و مردم بدان است موکل است.

عید مهرگان

مهرماه روز اول آن هرمزد روز است و روز شانزدهم مهر است که عید بزرگى است و بمهرگان معروف است که خزان دوم باشد و این عید مانند دیگر اعیاد براى عموم مردم است و تفسیر آن دوستى جان است و گویند که مهر نام آفتاب است و چون در این روز آفتاب براى اهل عالم پیدا شد این است که این روز را مهرگان گویند رام روز یا مهرگان بزرگ‏

روز بیست و یکم رام‏روز است که مهرگان بزرک باشد و سبب این عید آن است که فریدون بضحاک ظفر یافت و او را بقید اسارت درآورد

عید آبانگان

آبانماه روز دهم آن روز آبان‏ماه است و آن عیدى است که براى توافق دو نام آبانگان گویند و در این روز زو پسر تهماسب بشاهى رسید و مردمانرا بحفر انهار و تعمیر آن امر کرد

آذرماه

اولین روز آن روز هرمز است و این روز سوارى کوسه است و آن سنتى است مرسوم که مردى کوسه و خنده‏آور در این روز بر خرى سوار شود و این سنت منحصر به مردم فارس است و چون این روز به علت اهمال کبیسه اشتداد سرماست این کوسه پارچه‏هایى بر خود پیچیده و جامه‏هاى کهنه مى‏پوشد تا براى شناخته شدن از جمع مردم علامتى باشد و غذاهاى گرم و مسخن خورده و آشامیدنى‏هاى تسخین‏آور مى‏نوشد و تن خویش را با روغن‏هایى که جلوى سرما را بگیرد چرب کرده سپس بادبیزنى به دست مى‏گیرد و خود را باد مى‏زند و مردم باو مى‏خندند و بر او آب مى‏پاشند و برف و یخ به سوى او پرتاب مى‏کنند و او از اعیان و اشراف عطایائى دریافت مى‏کند و در عصر ما این رسم در شیراز و برخى دیگر از شهرهاى فارس معمول است و او براى این کار باجى هم به حکومت مى‏پردازد.

آذر عید یا آذرجشن

روز نهم روز آذر عیدى است که آنرا براى توافق دو نام آذرجشن مى‏نامند و در این روز با فروختن آتش احتیاج مى‏یابند و این روز عید آتش است و به نام فرشته‏اى که که بهمه آتشها موکل است موسوم است و زردشت امر کرده که در این روز آتشکده‏ها را زیارت کنند و قربانیها بآتش نزدیک کنند و در امور عالم مشاوره کنند.

اعیاد دیماه

دى‏ماه و آنرا خورماه نیز مى‏گویند نخستین روز آن خرم روز است و این روز و این ماه هر دو بنام خدایتعالى که هرمزد است نامیده شده یعنى پادشاهى حکیم و صاحب‏رایى آفریدگار و در این روز عادت ایرانیان چنین بود که پادشاه از تخت شاهى بزیر مى‏آمد و جامه سپید مى‏پوشید و در بیابان بر فرشهاى سپید مى‏نشست و دربانها و یساولان و قراولان را که هیبت ملک بدانهاست بکنار مى‏راند و در امور دنیا فارغ البال نظر مى‏نمود و هرکس که نیازمند مى‏شد که با پادشاه سخن بگوید خواه که گدا باشد یا دارا و شریف باشد یا وضیع بدون هیچ حاجب و دربانى بنزد پادشاه مى‏رفت و بدون هیچ مانعى با او گفتگو مى‏کرد و در این روز پادشاه با دهقانان و برزیگران مجالست مى‏کرد و در یک سفره با ایشان غذا میخورد و مى‏گفت: من امروز مانند یکى از شما هستم و من با شما برادر هستم زیرا قوام دنیا بکارهایى است که بدست شما میشود و قوام عمارت آن هم بپادشاه است و نه پادشاه را از رعیت گریزى است و نه رعیت را از پادشاه و چون حقیقت امر چنین شد پس من که پادشاه هستم با شما برزیگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود بخصوص که دو برادر مهربان هوشنک و ویکرد چنین بودند... .

بهمنماه

روز دوم آن روز بهمن عید است که براى توافق دو نام آنرا بهمنجنه نامیده‏اند و بهمن نام فرشته موکل بر بهائم است که بشر بآنها براى عمارت زمین و رفع حوائج نیازمندند و مردم فارس در دیگ‏هایى از جمیع دانه‏هاى ماکول با گوشت غذایى مى‏پزند و آنرا با شیر خالص مى‏خورند و مى‏گویند که حافظه را این غذا زیاد مى‏کند و این روز را در چیدن گیاهها و کنار رودخانه‏ها و جویها و روغن گرفتن و تهیه بخور و سوزاندنیها خاصیتى مخصوص بدین روز است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام مى‏داد و سود این اشیاء در این روز بیشتر از دیگر روزهاست.

جشن اسفندارمذماه

اسفندارمذماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و براى اتفاق دو نام آن را چنین نامیده‏اند و معناى آن عقل و حلم است و اسفندارمذ فرشته موکل بزمین است و نیز بر زنهاى درست‏کار و عفیف و شوهردوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده و در این عید مردان بزنان بخشش مى‏نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و رى و دیگر بلدان پهله باقى مانده و به فارسى مردگیران مى‏گویند.[2]



[1]  آثار الباقیه / ترجمه، متن‏ج‏1، ص: 323.

[2] ابوریحان بیرونی/ ترجمه: اکبر دانا سرشت، آثار الباقیه / ترجمه، فصل نهم.