2-     فانتزی من اینه که...


   «فانتزی من اینه که... » به نظر برگرفته از نوعی رمانهای علمی-تخییلی است. 

در آن من یک آرزوی دست نیافتنی یا یک چیز که خیلی به آن امید ندارم را تمنی میکنم.



ü      یکی از فانتزی هام اینکه که بتونم توی مهمونی آب هندونه ته بشقابم رو نوش جان کنم. خیلی حال میده.


ü      یکی از فانتزی های من اینه که برم تو کما، همه بیان پشت در برام گریه کنند، بعد یک دفه به هوش بیام همه بیان دورم حلقه بزنن و گریه کنن.

توی فیلما دیدم خیلی رمانتیکه.



ü      یکی از فانتزیهام اینه که به صورت زنده ازم مصاحبه کنند که علم بهتر است یا ثروت؟

من زل بزنم سمت غروب بگم، مریم از همه بهتره.

اونم همونجا زنگ بزنه، بگه با اجازه بزرگترا؛ بعله. البته ارتباط با واحد مرکزی خبر هنوز قطع نشده باشه.

لطفا حسودی نکن، اگه خدا بخواد میشه!