ضرورت بحث علمی درباره طنز:

با توجه به اینکه زبان رسانه بسیار قدرتمند است، باید رسانه‌ها را شناخت تا بتوان با آن تعامل کرد. در میان برنامه‌ها بیشتر از همه، فیلم‌ها و هر آنچه ساختار داستانی داشته باشد می‌تواند مخاطب را جذب کند. داستان به خاطر داشتن ساختاری روایتی و زنجیره‌ای می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند. در میان داستان‌ها دو دسته هستند که بیش از بقیه می‌توانند مخاطب را با خود همراه کنند:

1- داستانی که دارای پدیده شخصیت پروری است به گونه‌ای که بتواند در مخاطب خود حس هم‌ذات پنداری را فعال کند. فیلم‌هایی که ژانر ملودرام و عاشقی و عاطفی یا تراژدی دارند بیشتر می توانند از چنین مسئله‌ای بهره برند.

2- داستان‌هایی که بتوانند حس تعجب و اعجاب مخاطب را شکار کنند. فیلم‌های تخیّلی، کمدی، اکشن و پلیسی و مستندهایی مثل حیات وحش از این دسته‌اند که با نشان دادن حرکات محرک یا خنده‌دار دل مخاطب را اسیر می‌کنند. در مستندها هم انسان به دنبال چیزهای عجیب است.

پس مشخص شد که قدرتمندترین برنامه را زمانی می‌توان تهییه کرد که اولاً دارای ساختار روایی باشد، ثانیاً دارای شخصیت‌های متفاوت باشد برای سلیقه‌های مختلف، ثالثاً تم فکری‌اش مبتنی بر مباحث اعجاب برانگیز مانند طنز باشد.

طنز و فکاهی به دلیل اینکه در انسان بسط روحی پدید می‌آورد، به راحتی مخاطب را در چنگال قدرت خود اسیر می‌کند، علی الخصوص که مخاطب‌اش داری غم و غصه و گرفتاری هم باشد.

یحیی آرین پور اهمیت و قدرت طنز را چنین معرفی می کند:

«آن نوع ادبی که در السنه غربی  satire نامیده می شود و در زبان فارسی طنز اصطلاح شده، عبارت از روش ویژه ای در نویسندگی است که ضمن دادن تصویر هجو آمیز از جهات زشت و منفی و ناجور زندگی، معایب و مفاسد جامعه و حقایق تلخ اجتماعی را به صورتی اغراق آمیز، یعنی زشتتر و بدترکیبتر از آنچه هست نمایش می دهد، تا صفات و مشخصات آنها روشنتر و نمایانتر جلوه کند و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه یک زندگی عالی و مأمول آشکار گردد. بدین ترتیب قلم طنز نویس با هر چه که مرده و کهنه و واپس مانده است و با هر چه که زندگی را از ترقی و   پیشرفت باز میدارد، بی گذشت و اغماض مبارزه می کند.

مبنای طنز بر شوخی و خنده است، اما این خنده، خنده شوخی و شادمانی نیست، خنده ای تلخ و جدی و دردناکو همراه با سرزنش و سرکوفت و کمابیش زننده و نیشدار که با ایجاد ترس و بیم خطاکاران را به خطای خود متوجه می سازد و معیب و نواقصی را که رد حیات اجتماعی پدید آمده است را برطرف کند. به عبارت دیگر اشاره و تنبیه اجتماعی است که عزلت و غفلت را مجازات می کند و هدف آن تزکیه است نه ذم و قدح و مردم آزاری. این نوع خنده، خنده علاقه و دلسوزی است؛ ناراحت می کند اما ممنون می سازد و کسانی را که معروض آن هستند به اندیشه و تفکر وا می دارد.

در مقام تشبیه میتوان گفت که قلم طنز نویس کارد جراحی است نه چاقوی آدم کشی. یا همه تیزی و برندگیش، جانکاه و موذی و کشنده نیست بلکه آرامش بخش و سلامت آور است. زخمهای نهانی را میشکافد و میبرد و چرک و ریم و پلیدیها را بیرون میریزد. عفونت را می زداید و بیمار را بهبود می بخشد.»[1]

ییری سپیک پژوهشگر اهل چک در اهمیت طنز در ادبیات فولکور ایران که نشان دهنده علاقه ایرانیان به طنز است می آورد:

«ص 83 کمتر ملتی را میتوان یافت که مانند ایرانیان علاقه ای به داستانهای طنز آلود داشته باشند. در این گونه داستانها با دو نمود و ظهور روبرو هستیم: ار یک سو با داستان های بسیار تخیلی و از دیگر سو با تصاویری از زندگی روزمره مردم که معمولا در قالبی خنده دار و تمسخر آمیز ارائه میشوند. در حکایات طنز آلود ایران، رفتارهای اجتماعی و سیاسی دست مایه طنز قرار می گیرند. در مقابل فشار طبقات ص 84 حاکم هیچ وسیله دفاعی دیگر جز طمز نیش دار کارساز نبود. بیان بی پرده احساسات شخصی بسیار خطرناک بود و بدین سبب از روزگاران گذشته مردم از داستان حیوانات و تمثیل برای بیان اندیشه های خود بهره میبردند. شخصیت حیوانات این داستانها در واقع تصویری مطمئن و مشخص برای بیان خواسته ها و انتقاد از قدرتمندان بود. از طنزنویسان نامی میتوان به عبید زاکانی اشاره کرد.

شخصیت های داستانی در طنز به دست فراموشی سپرده نمی شوند. بدین سبب شخصیتی مانند «اویلن اشپیگل»[2] آلمانی در داستانها پدیدار می شود.... شکل کلی این داستانها به نام شخصیت اصلی داستان بستگی نداشت و تفاوتی نمی کرد که شخصیت اصلی داستان ملا نصر الدین، ملا مشفقی، افندی، شیخ بهلول دانا و یا شخص دیگری باشد. ساختار این داستانها تقریبا در همه جا ... مشابه یکدیگر است.

در این داستانها معمولا با افرادی از طبقه مرفه جامعه روبرو هستیم. گاهی اوقات نیز یک قاضی و یا حاکم شهر به بازی گرفته می شود.

انجام این کارها معمولا در حالت عادی صورت نمی گیرد. البته گاهی اوقات گوینده این طنزها تحت نظر قرار می گرفت و بی گمان اگر این سخنان در موقعیت دیگری و در شکلی غیر از طنز بیان می شد عواقب ناگواری به دنبال داشت. در لوای طنز و تمسخر انتقادی تلخ و گلایه و شکایتی نسبت به اوضاع ناگوار موجود مطرح می شود. این نوع طنز در ادوار گوناگون و با هر شرایطی دیده میشود.

در  ادبیات فولکور اسلامی نیز شخصیت های فولکور دیگری وجود دارند که از گذشته بر شخصیت «نصر الدین» تاثیر گذاشته اند.

ص 85 «جُحا» در میان اعراب و بربرهای شمال آفریقا شهرت به سزایی دارد. ماجراها و شیطنت های او شباهت زیادی به «ملانصرالدین» دارد. جحا (که در فارسی به جوحی شهرت دارد) در جنوب اروپا نیز مشهور است. در جزیره سیسیل و کالابرین و حتی در توسکانا (جحا، جوفا یا جیوسا نامیده می شود) این شخصیت بسیار پرطرفدار و دوست داشتنی است.»[3]



[1] از صبا تا نیما، ج 2، ص 36.

[2]  شخصیتی فولکور در ادبیات المان. ulenspiegl

[3] ادبیات فولکور در ایران ص 83-85.